گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

جهان به کدام سمت می‌رود؟

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا حاوی چه معانی ای بوده است؟ این پرسشی است که کارشناسان زیادی را به تکاپو واداشته تا از نگاه خود به بررسی آن بپردازند. استفان والت، پروفسور روابط بین‌الملل در دانشگاه هاروارد به این پرسش در مقاله‌ای که در فارن پالیسی منتشر کرده، چنین پاسخ می‌دهد: دنیا در حال ورود به دوره‌ای جدید است. این دوره دربرگیرنده کشورهایی است که دارای دموکراسی قدرتمندی بودند و حالا...   به شکنندگی رسیده‌اند. حالا زمان آن رسیده تا از خود بپرسیم به کجا می‌رویم؟
 استفان والت برای اینکه به این پرسش مهم پاسخ دهد، مقاله خود را این گونه آغاز می‌کند: روزی روزگاری، در اوایل دهه 90 مردمانی جدی و باهوش بر این باور بودند که موج نوین جهان نظم‌ و سیاست‌های لیبرالی است و آن به مهم‌ترین قطب ناگزیر دنیا تبدیل خواهد شد. ایالات‌متحده و متحدان دموکراتش فاشیسم و کمونیسم را شکست داده بودند و دنیا به آغاز راهی نو رسیده بود.
به باور استفان والت، اتحادیه اروپا مهم‌ترین آزمایش دوران نظم‌های نوین بود. بسیاری از مردمان اروپا بر این اعتقاد بودند که اتحادیه، بازار یکپارچه، حاکمیت قانون و مرزهای باز اروپا را صاحب یک «قدرت مدنی» می‌کند که در نقطه مقابل «قدرت سخت» ایالات‌متحده قرار می‌گیرد. البته به گفته والت این دو در کنار یکدیگر و مکمل همه در فضای پس از فروپاشی کمونیسم هستند. به‌عنوان مثال ایالات‌متحده به سهم خود متعهد شده بود تا فضای دموکراتیک را در این برهه گسترش دهد و دنیا را از شر حکومت‌های اتوکرات خلاص کند، اما در همان زمان هم افرادی بودند که مرگ زودرس این نگاه خوش‌بینانه را اعلام کردند. 
روجر کوهن، یکی از متفکران لیبرالیسم در همان دهه 90 اعلام کرد که مارش نیروهای ضد ائتلاف به گوش می‌رسد. اگر صدای مارش آن را کوهن در دهه 90 شنیده است، صدای مارش جدایی را یکی از مهم‌ترین نهادهای مشورتی بریتانیا در ماه آوریل شنیده بود. در این‌باره «White paper» یکی از فروم‌های اقتصادی بریتانیا هشدار داده بود که نظم لیبرالی موجود به‌دلیل تنوع نیروها به‌خطر افتاده است. والت می‌گوید: چنین ترس‌هایی همواره در تاریخ وجود داشته و قابل درک است. در روسیه، چین، هند، ترکیه و مصر و حتی در اینجا، یعنی ایالات‌متحده اقتدارگرایی احیا شده یا خواهان یک «رهبر قوی» هستند.
بنا به گفته «لری دیاموند» کارشناس دموکراسی بین سال‌های 2000 تا 2015 اثرات دموکراسی در 27 کشور از بین رفته است، این در حالی است که در کشورهای اقتدارگرا، فضا بسته‌تر و شفافیت کمتر شده است و این رهبران تمایل ندارند به مردم خود پاسخگو باشند. بریتانیا در حال حاضر رای به جدایی از اتحادیه اروپا داده است. این خطر هم‌اینک در کمین لهستان و مجارستان هم قرار گرفته است تا در مسیری غیرلیبرال قرار گیرند. 
این در حالی است که یکی از دو نامزد عمده ریاست‌جمهوری در ایالات‌متحده به جامعه لیبرالی حمله می‌کند و تساهل کمتری نسبت به مسائل لیبرالی دارد. او نه تنها خود را لیبرال نمی‌داند بلکه مدام در معرض اتهام‌هایی چون فاشسیت بودن و نژادپرست بودن قرار دارد. وی همچنین مدام درباره تئوری‌های توطئه‌آمیز صحبت می‌کند و حتی استقلال قضایی را زیر سوال می‌برد. 
استفان والت تاکید می‌کند برای کسانی که به عقاید لیبرالی پایبند هستند، این برهه زمانی اصلا مناسب حال‌ آنها نیست. والت می‌گوید: من شاید در باب مسائل سیاسی بین‌الملل و سیاست خارجی یک رئالیست باشم، اما باید اعتراف کنم که من هم از این تحولات هیچ لذتی نمی‌برم.
اگر جا داشت من هم مانند «رابرت گیلپین» خودم را یک لیبرال در دنیای واقع‌گرایانه معرفی می‌کردم و در این صورت قدردان فضای جامعه لیبرالی می‌شدم، زیرا در یکی از همین جوامع زندگی می‌کنم و فکر می‌کنم دنیا جای بهتری می‌شد اگر نهادهای لیبرالی بیشتر می‌شدند و مردمان بیشتری آن را به آغوش می‌کشیدند.
والت می‌گوید: نخستین مشکل این است که مدافعان لیبرالیسم آن را به بهای اندکی فروخته‌اند. ما گمان می‌کردیم که اگر دیکتاتورها را ساقط کنیم و کشورهای بیشتری را به انتخابات آزاد، آزادی بیان، اجرای حاکمیت قانون و پذیرفتن بازار رقابتی و پیوستن به اتحادیه اروپا و ناتو تشویق کنیم، فضای صلح را گسترش داده‌ایم و در این فضا مخالفان مجبور خواهند شد که با چارچوب لیبرالی که خلق کرده‌ایم کنار بیایند، اما داستان این است که مسائل همواره آنگونه که ما می‌خواهیم پیش نمی‌رود. برخی از گروه‌های موجود در جوامع لیبرال از این تحولات آسیب دیده بودند و درجه‌ای از واکنش آنها ناگزیر بوده و هست.
نخبگان در مواردی به برخی از اشتباهات مهم توجهی نکرده‌اند، ازجمله خلق یورو، اشغال عراق و ساختن افغانستانی ملت محور و بحران مالی سال 2008. این اشتباهات به تضعیف مشروعیت نظم پس از جنگ جهانی دوم کمک کرد و راه را بر روی افراد لیبرال و برخی نیروهای چپ بست و اقشار آسیب‌پذیر را وارد مجادله کرد تا ندای «بومی‌گرایی از نو» بدهند.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد