گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

توزیع بسته ای غذایی جهت شب عید هم میهنان زلزله زده کرمانشاه

پس از دوچرخه سواری تهران تا کرامنشاه با کمک مالی جمعی از هم اندیشان بسته های غذایی برای شب عید زلزله زدگان تهیه و توسط آقای محسن پیری و .... بین هم میهنان زلزله زده توزیع گردید.

با سپاس از هم سروران گرامی که ما را در این هدف انساندوستانه یاری نمودند.

  1. مهربان خداکرم جلالی، ریاست محترم سازمان جنگل ها,مراتع و آبخیزداری
  2. مهربان محمد کنگانی، مدیر موسسه مردم نهاد سیراف پارس
  3. مهربان فرهاد مومنی، عضو دوچرخه سواران اقوام ایرانی
  4. مهربان شاهین گلشنی، عضو گروه انسانهای سبز
  5. مهربان سید مسعود طباطبایی,  هدیه ارشد نظامی استان کرمانشاه
  6. مهربان سید مسعود طباطبایی,، هدیه فرمانده تیپ 181 اسلام آباد غرب
  7. مهربان محمدرضا عباسیان، عضو گروه انسانهای سبز
  8. مهربان نیازی، عضو گروه انسانهای سبز
  9. مهربان میثم رشیدی، هم اندیش سبز مردمی 
  10. مهربان اینالو، فرماندار اشتهارد
  11. مهربان احسان ثباتی، هم اندیش سبز مردمی
  12. مهربانو نیلی بخش، هم اندیش سبز مردمی
  13. مهربان هم اندیش سبز مردمی
  14. مهربان بهرام نژادیان، عضو دوچرخه سواران اقوام ایرانی
  15. مهربان علی اصغر شمس، هم اندیش سبز مردمی
  16. مهربان محسن پیری، عضو گروه انسانهای سبز
  17. مهربان هم اندیش سبز مردمی
  18. مهربانو  رسا، هم اندیش سبز مردمی
  19. مهردخت شقایق علیزاده، عیدی شما به زلزله زدگان تقدیم شد
  20. مهردخت پارمیدا علیزاده، عیدی شما به زلزله زدگان تقدیم شد
  21. مهربان مهدی علیزاده، عیدی شما به زلزله زدگان تقدیم شد
  22. مهردخت پارمیس علیزاده، عیدی شما به زلزله زدگان تقدیم شد
  23. مهردخت پانته آ محمد بیگی,، عیدی شما به زلزله زدگان تقدیم شد

جمع کل مهربانی دوستان برای کمک به هم میهنان زلزله زده

جمع کل اجناس خریداری شده برای بسته های غذایی شب عید 1397

باقیمانده نیز حضوری تقدیم یک خانواده گردید

  1. مبلغ 2/000/000 ریال
  2. مبلغ 500/000 ریال
  3. مبلغ 1/000/000ریال
  4. مبلغ 500/000 ریال
  5. مبلغ 3/000/000 ریال
  6. مبلغ 3/000/000 ریال
  7. مبلغ 1/000/000 ریال
  8. مبلغ 2/000/000 ریال
  9. مبلغ 500/000 ریال
  10. مبلغ 1/000/000 ریال
  11. مبلغ 500/000 ریال
  12. مبلغ 5/000/000 ریال
  13. مبلغ 100/000 ریال
  14. مبلغ 1/000/000 ریال
  15. مبلغ 1/000/000 ریال
  16. مبلغ 1/400/000 ریال
  17. مبلغ 200/000 ریال
  18. مبلغ 200/000 ریال
  19. مبلغ 200/000 ریال
  20. مبلغ 200/000 ریال
  21. مبلغ 200/000 ریال
  22. مبلغ 200/000 ریال
  23. مبلغ 200/000 ریال

24/900/000 ریال

24/225/000 ریال

700/000 ریال

(((سپاسگزارم از مهر سرورانی که در راستای این حرکت انسان دوستانه یاری ام نمودند)))
پس از دو ماه اعتصاب غذا در حمایت از کولبرهای کردستان در دور چهارم دوچرخه سواری استانهای ایران که از دهگلان کردستان آغاز و در آرامگاه شهید فهمیده بپایان رسید از لحاظ جسمی دچار افت شدیدی گردیدم و در حال بازیابی نیروی جسمانی بودم که زلزله جانگذار غرب کشور رخ داد و تصمیم گرفتم در اعلام همدردی و جذب حمایت مالی برای زلزله زدگان دور پنجم دوچرخه سواری استانهای ایران را آغاز نمایم و چون زمان برای حرکت محدود بود طی صحبتی تلفنی با فرماندار محترم کرمانشاه و امرای ارتش در غرب کشور دوچرخه سواری خود را از شهرک اندیشه تهران آغاز نمودم و بسمت استانهای البرز، قزوین، همدان و کرمانشاه شروع به رکاب زدن نمودم و در طی مسیر با مردم و مسئولین صحبت میکردم جهت جذب حمایت مالی و ..... در مسیر به اشتهارد رسیدم و با فرماندار و دوچرخه سواران نشستی داشتم و قول دادند در این راه کمک کنند و میخواستم حرکت کنم که گفتند ناهار را میهمان فرمانداری هستی و من امتنا نمودم و نپذیرفتم و گفتم پول این ناهار را بحساب بریزید برای کمک به هم میهنان زلزله زده و خلاصه نگذاشتند و ناهار را خوردم و حرکت نمودم ( تا مدتها بارها تماس گرفتم برای قولی که داده بودند و در نهایت مبلغ یکصدهزار تومان واریز نمودند) رسیدم به بوئین زهرا و پس از دیدار با فرماندار، شورای شهر، شهردار و دوچرخه سواران این شهر هم قول دادند کمک خواهند نمود ((( اما بارها تماس گرفتم و دریغ از یک ریال کمک به یک حرکت خودش مردمی توسط  یک جانباز ورزشکار  این برای من سئوال برانگیز بود، شهری که خود درد زلزله را در سالهای قبل کشیده بود و جهان پهلوان زنده یاد تختی یکی از بزرگ مردان تاریخ ایران برای حمایت از مردم این شهر کشکول چرخانید و با حمایت های مردمی به کمک زلزله زدگان سال 1341 شتافت حال برای یک جانباز و ورزشکار ارزشی قائل نمیگردند!!!  ))) بهر صورت به مسیرم ادامه دادم و در آبگرم با بارش شدید برف سه روز نتوانستم حرکت کنم و در مهمانسرای شهرداری بودم و طی این سه بخاطر برف و یخبندان نتوانستم از مهمانسرا خارج گردم و  داستان قول کمک به زلزله زدگان در شهرهای آبگرم و آوج ادامه پیدا کرد طوری که ظهر چند روز بعد در فرمانداری رزن برخوردشان با من عین یک دشمن بود تا یک هم میهن و واقعا  انرژیم رو به تحلیل رفته بود برف و سرما از یک طرف و سردی مسئولین که از سرمای زمستان بدتر بود و در وجودم رخنه کرده بود از طرفی دیگر !!! اما من کسی نبودم که بخواهم پا پس بکشم و به عشق کمک به زلزله زدگان حرکت نمودم و با خود زمزمه می نمودم " آب دریا را اگر نتوان کشید _ هم بقدر تشنگی باید چشید" شبانگاه در قبل از همدان اطراق نمودم و سحرگاه حرکت کردم (( در اعتراض به مسئولین همدان که بارها با دوچرخه به این شهر تاریخی سفر کرده بودم )) و از ورود به این شهر خودداری نمودم و از مسیر لالجین بسمت کنگاور رکاب زدم و در لالجین شورای شهر به استقبالم آمدند و هر کاری نمودم نتوانستم از دستشان فرار کنم چون بچه های جنگ بودند و میگفتند مسیر مین گذاری شده و باید ناهار را با ما بخوری تا نقشه گذر از مسیر مین گذاری شده را بهت بدهیم و من هم فقط بیاد صفا و معرفت بچه های دوران جنگ قبول کردم و با هم رفتیم دیزی سرا و یک دیزی مشتی دور هم خوردیم و سپس خداحافظی نمودم و به راهم ادامه دادم و رسیدم به گردنه اسد آباد که برف سنگینی باریده بود و هوا هم خیلی سرد بود و مقداری از گردنه را رکاب زدم و دیدم جاده شرایط مساعدی برای رکاب زدند ندارد و احتمال حادثه زیاد است لذا ایستادم و بعد از ساعتی یک وانت ایستاد و مرا سوار نمود و تا اسدآباد برد و از آنجا شروع به رکاب زدن نمودم و هوا روشن بود که رسیدم کنگاور و با دوست قدیمی آقای نیک نگر مدیر موسسه مردم نهاد تماس گرفتم ایشان در شهر نبودند و گفتند طبق روال هر سال هماهنگ کردم برو مهمانسرای آموزش و پروش و من رفتم و ساعت ها در سرما پشت در بسته ماندم و هر چی من و آقای نیک نگر تلفن زدیم نتیجه ی نداشت تا اینکه هوا تاریک شد و در باز گردید و داخل رفتم اما متاسفانه سرما خوردم و فردای آنروز  دیداری داشتم با خانواده گرامی دوستم امین که با سوپ گرم پذیرایم شدند و پس از استراحتی یک روز و بهبودی نسبی حرکت نمودم و رسیدم به شهر صحنه و شب را در مهمانسرای محیط زیست سپری نمودم و سحرگاهان بسمت کرمانشاه رکاب زدم و در کرمانشاه با ارشد محترم نظامی ارتش و دیگر امرا در استان کرمانشاه دیدار داشتم و یکعدد پیراهن مخصوص همدردی با زلزله زدگان غرب کشور را بپاس تلاش های بی وقفه و فداکاریهای بی دریغ ارتشیان و کمک رسانی به هم میهنان زلزله زده از لحظه  آغاز این فاجعه دلخراش، برسم یابود و قدردانی از تمام ارتشیان جان برکف که با تمام وجودبه  وظیفه انسانی، ملی و نظامی خود عمل نموده بودند را تقدیم ارشد محترم نظامی استان کرمانشاه نمودم و  ایشان هم بپاس قدردانی از این حرکت انسان دوستانه مبلغ 3/000/000 ریال به بنده دادند که با تمام وجود این مبلغ را به زلزله ردگان تقدیم نمودم و با گرفتن انرژیی فراتر از تصور برای استراحت به مهمانسرای ارتش رفتم.
در مهمانسرای با دوستان کرمانشاهی آقای محسن پیری و احسان ثباتی تماس گرفتم و قرار شد دیداری داشته باشیم.
"در دور چهارم دوچرخه سواری استانهای ایران وقتی به کنگاور رسیدیم با آقای ثباتی که داشتند مسیر کرمانشاه تا مشهد را با پای پیاده طی میکردند آشنا شدیم و یا آقای پیری زمانی که داشتیم قبل از گردنه اسد آباد را با علی دوچرخه گرد رکاب میزدیم یک ماشین کنارم سرعتش را کم نمود و یک خانم با لبخند و مهربانی یک رانی، یک بطری آب و یک کیک را بسویم گرفت و گفت خداقوت بفرمایید و من در پاسخ گفتم سپاسگزارم بنده در اعتصاب غذا هستم و خلاصه ایشان اصرار کردند و من هم با کمال میل پذیرفتم و از دست انسان دوستانه اش گرفتم و ماشین حرکت کرد و رفت  "البته سهم علی را که پشت من بودند را داده بودند" حدود دو کیلومتری رکاب زدیم که دیدیم یک آقا پسری دست تکان میدهد که وایستیم و ما هم ایستادیم و دیدم سرنشینان همان ماشینی بودند که رانی و آب معدنی و کیک داده بود و در دل آنقدر خرسند گردیدم که میتوانم چهره های انسانی آنان را ببینم و دقایق با هم گپ زدیم و جهت دیدار و ادامه دوستی مان تلفن رد و بدل نمودیم"
این شده که افتخار دیداری دوباره با ایت عزیزان را در سفر جدید داشته باشم و بر خلاف اندیشه ام در سفرها یم شب مهمان آقای ثباتی بودم و یک شب هم میهمان آقای پیری "من در طول سفرهایم تمام تلاشم را میکنم تا هم میهنانی که در شهرها دعوتم میکنند به منزل برای استراحت شبانه یا صرف ناهار و شام را نپذیرم، چون 
  • اول مزاحم دیگر اعضای خانواده دعوت کننده نمیگردم چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ آرامش خانواده
  • دوم خودم هم نیاز به ریکاوری جهت رکاب زدن روز بعد را دارم

اما این دو مورد استثنا بودند و حتی آقایان ثباتی و  پیری  کمک مالی نیز نمودند و آقای پیری پا را فراتر از مهر گذاشتند که در ادامه به آن اشاره خواهم نمود.

و.... در حال نگارش و ویرایش این صفحه هستم
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد