رفتن به مرکز زمین، یعنی شکافتن کیلومترها خاک و سنگ و نفوذ در پوسته زمین، سفر به عمق عمیقترین دریاها و اقیانوسها و حتی کشف سیارات جدید و سفر به آنها، یعنی نفوذ به اتمسفر خاص آنها، همه و همه ... مرا به یاد شناخت خود، میاندازد.
در تعطیلات نوروز، خیلیها دوست دارند به مسافرت بروند، پیشنهاد من این است که چه به سفرهای نوروزی بروید و چه نروید، سفر خودشناسی خود را در سال جدید آغاز کنید .
خودشناسی و جلوگیری از هدر رفتن انرژی معمولا کسانی که به خودشناسی میپردازند، به تدریج میتوانند به ترمیم زخمهای قدیمی، حقارتها، رنجها و شناخت ویژگیهای شخصیتی، و سپس کشف قابلیتها، استعدادها، و توانمندیهای ذاتی و درونی برسند اما خبر خوب تر خبری است که برخی از بزرگان به ما دادهاند و آن هم این است که هر کس نفس خود را بشناسد خدای خود را هم شناخته است و احتمالاً به همین دلیل است که خودشناسی از نظر همه بزرگان، کاری ضروری و بسیار مهم تلقی میشود.
به نظر من هم به امتحانش میارزد.
از طرفی عدم شناخت بخشهای وجود، باعث میشود مقداری از انرژی درونی ما صرف آنها شود و به همین دلیل با کمبود انرژی روبرو شویم یا گاهی احساس ملال و خستگی بیدلیل کنیم.
بنابراین لازم است برای داشتن زندگی بهتر و سالمتر بخشهای پنهان درون خود را هر چه زودتر بشناسیم.
روش آیینهای در خودشناسیهمانطور که میدانید صاحبنظران اکثر حوزهها، روانشناسان، و حتی فیلسوفان و جامعهشناسان، روشهای گوناگونی برای خودشناسی مطرح میکنند.
معمولا هر یک از این روشها، کارایی و مختصات خاص خود را دارد و هر کدام زاویه ای از حقیقت را آشکار میکند.
همچنین هر یک از این روشها نکات مثبت (و شاید منفی) دارد و به نظر من، هر روشی، سعیاش را میکند تا از ظاهر انسان فراتر رود و پرده از روی حقیقت درونی او بردارد.
روشی که من میخواهم در این مقاله برایتان مطرح کنم روشی است آیینهای، که در آن میتوانیم خود را در یک آیینه جدید نگاه کنیم و بشناسیم. کار سختی نیست اما این آیینه با آیینههای دیگر فرق دارد.
در این آیینه، ما انعکاسها و بازتابهای منفی و طرد شده خود را میبینیم (آن هم روی دیگران) و سپس سعی میکنیم به جای طرد آنها، آنها را بپذیریم و قبول کنیم که از آن ما باشند، تا بتوانیم تغییراتی را که لازم است روی آنها ایجاد کنیم .
عید نوروز, به دلیل آمیختگی که با سنت دید و بازدید فامیل و دوستان و اطرافیان دارد، فرصت خوبی برای استفاده از این روش خودشناسی است.
فواید کشف قسمتهای طرد شدهدر این جا سوالی پیش میآید و آن اینکه، فرض کنیم با این روش قسمتهای طرد شده وجود خود را شناختیم و حتی همه آن قسمتهای طرد شده را دوباره پذیرفتیم، در این صورت چه اتفاقی میافتد؟ جالب اینجاست که همین کار غیر از جلوگیری از انواع بیماریهای جسمانی و روانی که اغلب در زندگی به آن دچار میشویم و همه آنها به نوعی باعث توقف انرژی در قسمتی از وجودمان شدهاند، باعث میشود وجودمان از چند پارچگی خلاص شده و یکپارچه شود.
چون متاسفانه روح و روان بسیاری از ما همین حالا چندین پارچه است، اما خودمان خبر نداریم.
در سال جدید یگانه شویم چندپاره بودن یعنی داشتن بخشهای فرعی ناشناخته که هر یک مقداری از انرژی ما را جذب میکنند بدون آنکه بدانیم.
این بخشها در درون ما و در قسمت تاریک وجودمان پنهاناند.
با یافتن آنها و پذیرش آنها، به جای آنکه آنها خود مختارانه و جدا عمل کنند، کم کم جزئی از وجود ما میشوند و همراه با ما و یکپارچه عمل میکنند
و در نتیجه آن انرژی که به سمت آنها نشتی پیدا میکرد و بر ضدمان به کار میافتاد در کل وجودمان به چرخش میافتد.
در این حالت، یکپارچه و یگانه میشویم و به خاطر این یکپارچگی، نیرو و انرژی عظیم درونی مان بیدار و فعال میشود، نیرویی که خلاقه و بسیار قدرتمند است و در واقع انرژی اصلی خود حقیقی ماست، به هر میزان که آن سیمهای لخت را روپوشدار کرده باشیم از خروج الکتریسیته از آنها جلوگیری کردهایم و میتوانیم از آن الکتریسیته قوی برای روشن کردن موتورهای درونی که اینک به خاطر کمبود انرژی متوقفاند استفاده کنیم و این یعنی موفقیت حقیقی و اصل موفقیت.
بدین ترتیب خودشناسی به یافتن «خود» حقیقی و تقویت آن میانجامد و نیروهای درونیمان را آزاد میکند… در سال جدید تا جایی که ممکن است به سفر خودشناسی برویم، بخشهای پنهان وجودمان را بشناسیم و انرژیهای هدر داده را بازگردانیم.
مراقب اتصالی سیمهای لخت باشیددر نظر بگیرید که صدها سیم روی بدن خود دارید و هر سیم، علامت خصوصیت ویژهای از شماست.
سیمهای ویژگیهایی که مورد پذیرش وتأییدمان هستند، روکش دارند در نتیجه ایمناند و با سیم دیگری اتصالی نمیکنند، اما سیمهای ویژگیهایی که ما را ناراحت میکنند و هنوز پذیرای آنها نیستیم، لختاند و به محض این که با کسی روبهرو شویم که او نیز همان ویژگی را دارد، دوشاخه آنها به آن سیم لخت وصل میشود و ناگهان اتصالی میکند.
برای مثال فرض کنید ما خشم را در خود انکار کرده یا از آن ناراحتیم.
احساس خشم سرکوب شده باعث میشود سیم آنکه لخت مانده به دو شاخة اطرافیان تندخوی ما وصل شود و ما آن تندخویی را که به ظاهر مال آنهاست اما در حقیقت، در خود ما پنهان مانده و انکار شده ببینیم و ناراحت شویم و شدیداً برنجیم یا واکنش نشان دهیم.
ما بهطور غریزی این ویژگیهای خودمان را پنهان میکنیم و به همین دلیل چنین بخشهایی از وجودمان تا آخر عمر برایمان ناشناخته باقی میمانند.
اما اینک با این روش، وقتی مثلاً خودخواهی را در کسی میبینیم و میرنجیم، باید به خود بگوییم شاید دلیل این رنجش این است که ویژگی خودخواهی را در وجود خودم نمیپذیرم.
این میتواند خودخواهیای باشد که اینک از خود نشان میدهم و یا خودخواهیای باشد که در آینده ممکن است بروز دهم و حالا دارم وجود آنرا انکار میکنم.
در گام دوم اگر واقعا از صفت خودخواهی ناراحت میشویم باید، همه زمینههای زندگی خود را بررسی کنیم و پاسخ این سوالات را بدهیم: در گذشته چه هنگام خودخواه بودهام؟ آیا اکنون خودخواه هستم؟ آیا ممکن است در آینده خودخواهی کنم؟ و در نهایت اگر این ویژگی خود را بپذیریم، دیگر از خودخواهیهای شخص دیگر ناراحت نمیشویم.
ممکن است متوجه آن بشویم، اما تأثیری بر ما نمیگذارد.
به عبارت دیگر سیم خودخواهی ما، روپوش خواهد داشت.
به این ترتیب ما قسمتهای ناشناخته و پنهان شده و حتی طرد شده وجود خود را میشناسیم و سپس آنها را به روشهای گوناگونی مجدداً از آن خود میکنیم.
این روشها عبارتند از ردیابی و یافتن آنها در رفتارهایمان و کلاً در گذشتهمان، تکرار آنها برای خود (مثل گفتن این که من گاهی خودخواه هستم) و همچنین پذیرش ذهنی و سپس رفع آنها.
هر یک از این روشها بسته به عمق واپسزنی یا طرد آن ویژگی، میتواند مؤثر واقع شود، فقط مهم این است که آن ویژگی را بطور کامل بپذیریم.
نیک صالحی
5 فروردین 1394 ساعت 09:55