گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

شب عشق‌ایرانیان شب‌خانواده شب یلدا

در شمارش معکوس روزهای رنگین پاییز برای سپردن کلید خانه فصل‌ها به "ننه سرما" ، جنب وجوش ایرانیان نیز برای تدارک جشن شب "یلدا" ، شب فرهنگ و عشق و حافظ و شاهنامه و زندگی ایرانی، آغاز شده‌است...  

نمایش هندوانه‌ها و انارهای قرمز بر پیشخوان مغازه‌ها و دست پسرک های سر چهار راه، بیرون آمدن آجیل‌ها و تنقلات از انبار مغازه‌ها و تزیین آن بر ویترین مغازه‌ها، ایرانیان را به‌چله‌نشینی در درازترین شب‌سال به‌امید چیرگی روشنایی و حقیقت بر تاریکی و پلیدی، فرامی‌خوانند...


یلدا و هندوانه‌ها

برای ایرانیان "یلدا و چله" فقط یک واژه نیست که‌داستان تاریخ ایرانیان، شب عشق‌ایرانیان، شب‌خانواده، شب سنت‌ها، شب ارزش‌ها و قصه بیداری تا سپیده‌دم نور و روشنایی است.

در کشاکش نبرد زمان، بسیاری از جشن‌های ایرانیان به فراموشی سپرده شد، اما یلدا و نوروز و... ماندند تا ارزش‌های نیکوی ایرانی را با ارزش‌های حسنه‌اسلامی درآمیزند وسنت‌ها و رسوم بی‌همتای ایرانی اسلامی که سراسر ارزش، نیکویی و خجستگی است را به عنوان اندوخته‌ای برای آیندگان نگه‌دارند.

هرساله در آستانه آغاز زمستان قلم‌ها به جنبش درمی‌آیند و می‌نویسند "یلدا واژه‌ای‌است سریانی به‌معنای غلبه‌روشنایی برتاریکی"، اما کمتر قلمی می‌نویسد، در وانفسای گم‌شدن هویت انسانی در همهمه زندگی ماشینی ، یلدا کورسویی است برای روشن نگه داشتن گرمای کانون خانواده‌ها.

در سال‌هایی پیشتر که قلب‌ها به اندازه بزرگراه‌ها و خیابان‌های بی‌پایان از هم فاصله نگرفته بودند، در چنین شبی هندوانه‌ها با نمادی از سبزی‌ و خرمی زندگی، انارها با نمادی از سرخی عشق و تنقلات با نمادی از شیرینی زندگی همراه با تحفه‌های فراوان بر طبق‌ها قرار می‌گرفتند و بر روی سر طبق کشان و همراهی خانواده داماد برای نوعروسان می‌رفت تا با نیت خوشی و شادکامی به درازای شب یلدا، زندگی تازه‌ای آغاز شود.

گاهی خانواده‌ها درشب زنده‌داری نخستین شب‌زمستان و آغاز چله بزرگ، همدیگر را همراهی می‌کردند، شب‌چره‌ها و تنقلات در کنار یکدیگر قرارمی‌گرفت و خردسالان گوش به داستان‌های کهنسالان، شب را به پایان می‌بردند.


یک افسانه‏

در زمانی که خبری از تلویزیون و وسیله ارتباط جمعی نبود، کهنسالان وظیفه انتقال متل‌ها و اسطوره‌های ایرانی را بر دوش می‌کشیدند وچنین آغاز می‌کردند: وقتی کلید خانه فصل‌ها به ننه سرما سپرده می‌شود، او به پسر بزرگ خود چهل روز حکمرانی ایران زمین را پیش کش می‌کند.

چله بزرگ به مادرش قول می‌دهد در چهل روز فرمانرواییش، چنان سرمایی بر این سرزمین حکمفرما کند که سم اسبان بر زمین یخ بزند.

چله کوچک نیز که وظیفه ‪ ۲۰‬روز حکمرانی از ‪ ۱۰‬بهمن ماه بر این مرز و بوم را دارد، در رقابت با برادر خود، به مادرش قول می‌دهد که در ‪ ۲۰‬روز حکومتش، چنان سرمایی حکمفرما کند که کره‌اسب‌ها در شکم مادیان‌ها یخ بزند.

و مادرشان به آنان قول می‌دهد که اگر پسرانش وظیفه خود را به خوبی انجام دهند، وی نیزفروردین و اردیبهشت را نیز به زانو در خواهدآورد و تا ابتدای خرداد حکمرانی خواهدکرد، اما در نیمه اسفند ازسه‌برادر فروردین و اردیبهشت و خرداد شکست می‌خورد و یخ و سرمای سخت زمستان با گرمای دل مردم در آستانه نوروز باز می‌شود.

این داستان‌ها و حکایت‌های افسانه‌ای در حقیقت پیامی در دل خود داشت و و نام فصل‌ها و کارکرد و شرایط آب و هوایی هر فصل را به کودکان می‌آموخت.

در میان کتاب‌های کهن ایرانی نیز "شب چله" اصطلاحی کاربردی و دستاوردی از علم نجوم شمرده می‌شود.

این نوشته‌ها قدمت چله را شش هزار سال و به قبل از پیامبری"آشوزرتشت"، شب زایش مهر از مادری به ناهید نسبت می‌دهند که به روایتی مسیح نیز در این شب زاده‌شد و درخت کریسمس وبرخی از نمادهای شب عید مسیحی ازنمادهای ایرانی گرفته شد، تا جایی که ظاهر بابانوئل نیز به شمایل موبدان زرتشتی آراسته می‌شود...

اما گذشته از تمام داستان‌سرایی‌های افسانه‌ای و واقعی، چله‌نشین خانواده‌ها در بلندترین شب سال وسیله‌ای است برای پیوند دل‌ها که هر ایرانی در هر جای دنیا به سبکی و سیاقی مخصوص خود، آن را اجرا می‌کند.


شب با هم بودن

جامعه شناسان و آنان که از خاموشی و فرهنگ و هویت در هجوم جهانی شدن انسان‌ها نگرانند، خوشبینند و براین باورند ، در سال‌هایی که خانواده‌های گسترده‌ایرانی به خانواده هسته‌ای کوچک تبدیل شده، جای خوشوقتی است که هنوز ایرانیان ترجیح می‌دهند جشن یلدا را در جمع خانواده‌های بزرگ، برگزار کنند.

دراین شب، به‌طور معمول دختران و پسرانی که زندگی مستقل تشکیل داده‌اند، سعی می‌کنند، شب یلدا را در خانه پدران و مادران خود به صبح برسانند.

در این شب، اجاق خانه مسن‌ترها روشن‌تر است و سرود زندگی پرآوازتر. از سر شب، عطر سبزی پلو وماهی مادربزرگ‌ها، همه کوچه را پرمی‌کند و فرزندان با همسران و کودکان خود یکی یکی می‌آیند، بعد ازشام نیز نوبت هندوانه ، انار، آجیل، تنقلات و... می‌رسد که برای این شب تهیه شده‌اند.

صدای شکستن تخمه‌ها با همهمه زندگی همراه می‌شود،کودکی در آغوش پدربزرگ، دختری گرم صحبت با مادر و... شب در گذر است و به نیمه که می‌رسد ، نوبت حافظ است و فال‌های پی درپی که با پچ پچ بسم‌الله و سوره حمد وقل هوالله...

برای نیت قبل از تفال در هم می‌آمیزد... گاهی هم چهره‌ها بر پنجره بخار گرفته از گرمای زندگی می‌چسبد تا سرمای بیرون را نظاره کند.

لحظه‌های پایانی این شب نیز باخودنمایی فصل زمستان و بارش آرام دانه‌های سفید برف درهم می‌آمیزد و مراسم پایانی یک شب پرخاطره به اجرا در می‌آید.

هم پیوندی و همبستگی روابط انسانی در شب یلدا نه سخن جامعه شناسان که سخن دلهاست.

باسواد، بی‌سواد، روشنفکر، کاسب، راننده، خانه‌دار... همه دوست دارند شب چله را در کنار هم بگذرانند، دیگر کسی نمی‌گوید حوصله جمع راندارم، کار دارم، فردا می‌خواهم سر کار بروم و...

همه با اشتیاق می‌خواهند شب چله را در کنار هم بگذرانند. اشتیاق این شب تنها ایرانیان در چارچوب مرزهای جغرافیایی را به وجد نمی‌آورد که برای همه ایرانیان سراسر دنیا پیام عشق و همدلی است.

جشن یلدا عشق و پیوستگی را به همه ایرانیان سراسر جهان هدیه می‌دهد. و چه‌نیکوست آنان که‌شادی خود را باآنانی تقسیم می‌کنند که‌ازهمبستگی خانوادگی محرومند.

در شب یلدای ایرانی، هر چراغ روشنی نمادی از زندگی است ، اما برخی از چراغ‌ها فقط فضا را روشن کرده‌اند و هیچ گرمایی به دلها نمی‌دهند.

در زیر پوست شهرها، پدران ومادرانی پختن غذای شب یلدا و گردآمدن فرزندان در کنار آنان، در چاردیواری موسسات نگهداری‌سالمندان فقط برایشان یک آرزوی دست نیافتنی است.

در کنار کودکانی که‌پیام عشق و محبت وهمبستگی ایرانی را از خانواده‌هایشان می آموزند، کودکانی هم هیچ گاه عشق، محبت و همبستگی و هویت ایرانی را در کانون خانواده تجربه نکرده‌اند.

تقسیم عشق و محبت با انسان‌هایی که این واژه‌ها را با تنهایی معاوضه کرده‌اند، روشنایی صبح نخستین روز زمستان را چشیدنی تر می‌کند.

پس به نام زندگی، می‌توان زندگی بخشید به آنان که سال هاست زندگی را از یاد برده‌اند 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد