گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

قیطریه تهران 1200 سال پیش از میلاد

قیطریه تهران هزاره دوم و اول پیش از میلاد

گورستان قیطریه در شمال تهران قرار دارد و اشیای به دست آمده از آن متعلق به 1200 سال پیش از میلاد تا اوایل هزاره اول پیش از میلاد هستند. اجساد در این گورستان به صورت جنینی و در جهت های مختلف دفن می شدند. از درون این قبرها حدود 5000 قطعه شی برنزی و سفالی بدست آمده است. در کنار اشیای مفرغی، یک جفت گوشواره طلایی نیز کشف شده است. اشیاء سنگی یافته شده شامل سنگ ساب و اشیاء تزئینی مثل گردنبند با دانه های عقیق، بدل چینی، سنگ قرمز و سبز هستند. از آنجا که اجساد با لباس دفن می شدند در کنار آنها تکه های فرسوده پارچه و دگمه های مفرغی یافت شده است.

ظرف سفالی قیطریه - هزاره اول پ م-موزه ملی ایران

 A grave- first millenium B. C. Masjed Kabud museum of Tabriz

ظرف چهار قلو با دسته و بخش مرکزی- هزاره اول پ م - قیطریه- موزه آبگینه

 Pottery from Masjed Kabud museum- first millenium BC - Tabriz

ظرف دوقلو چرخ ساز – هزاره اول پ م - قیطریه- موزه آبگینه

ظرف سفالی قیطریه - هزاره اول پ م-موزه ملی ایران

 Two person grave- first millenium B. C. Masjed Kabud museum of Tabriz

صعود به دماوند با کاپ جام جهانی

درود بر میهن پرستان، 

طبق برنامه اعلام گردیده در تاریخ 1397/4/12 با هماهنگی فدراسیون کوه نوردی با قرارگاه کوه نوردی و صعودهای ورزشی پلور جهت صعود به قله دماوند به پلور رفتم و شب را در قرارگاه سپری نمودم و طبق هماهنگی با گروهی از کوهنوردان گیلانغرب قرار شده صبح با ماشین تا گوسفندسرا برویم که متاسفانه این گروه صبح بنده را جا گذاشتند!!! و من مجبوز گردیدم با آژانس تا ایستگاه زنجیر بروم و سپس خودم را حدود ساعت 8:15 دقیقه صبح به گوسفندسرا رساندم و با عمو اکبر که کافه دارد و در صعود سال 1395 آشنا شده بودم خوش و بشی کردم و ساعت 8:45 دقیقه بسمت بارگاه سوم حرکت نمودم و ساعت 15 به بارگاه سوم رسیدم و طبق هماهنگی آقای حسین پوذ اتاقی در اختیارم گذاشته شد و دست بر قضا با یک از جانبازان که مربی کوه نوردی و لیدر تور بود آشنا گردیدم که قرار شد شب را با دوستان که سه نفر بودندسپری کنیم و صبح همراه گروه آلمانی به قله صعود کنیم اما متاسفانه شبانگاه درب اتاق را این عزیزان باز گذاشتند و بنده سرمای شدیدی خوردم و صبح نتوانستم به قله صعود کنم و روز 1397/4/13 را استراحت نمودم و 1397/4/14 کمی صبر نمودم تا آفتاب بالا بیاید و ساعت 7:10 دقیقه از بازگاه سوم بسمت قله حرکت نمودم در بین راه میخواستم از بطری 1/5 لیتری تو بطری کوچکی آب بریزم که بطری 1/5 لیتری از دستم سر خورد و حدود چهل، پنجاه متر رفت پایین و به خودم گفتم وقتی برگشتم برش میدارم و به راه خود ادامه دادم و حدود ساعت 11:15 دقیقه به آبشار یخی رسیدم دیگر از بی آبی حس نداشتم و کمی آب از یک کوه نورد که چادر زده بود گرفتم اما کمبود آب شدیدی در بدنم حس میکردم و ماهیچه های پایم گرفته بود و نمی توانستم به صعود ادامه دهم، لذا استراحتی نمودم تا در صورت بهبود به صعود ادامه دهم اما بیماری و کم آبی اجازه پیشروی را بهم نداد و مجبور شدم به بارگاه سوم برگردم.

کوه خیلی مهربان تر از خیلی از کوه نوردان است

در مسیر بازگشت به پایین چنان حالم خراب بود که توان گام برداشتن را نداشتم و بازگشتم حدود 6 ساعت بطول کشید و در مسیر خیلی ها از این کوه نورد نماها از کنارم رد شدند اما دریغا از یک خداقوت و یا اینکه بگویند همنورد کمک میخواهی یا نه،

برایم حیلی تخجب آور بود چون اگر با این حال خرابی که من داشتم و توان راه رفتنم را نداشتم در یکی از خیابانها اینچنین حرکت میکردم حتم دارم حداقل 5/000/000 ریال مردم در شهر بهم کمک میکردند ولی در کوه حتی کسی بهم نگفت خسته نباشید!!!

ادامه دارد

قلعه بابک "قلعه جمهور"

قلعه بابک که با نام‌ قلعه جمهور هم معروف است. دژ و مقر تاریخی سردار آذربایجانی، بابک خرم‌دین بوده است که در هنگام قیام بر علیه دستگاه خلافت عباسی در قرن سوم هجری از آن استفاده می شده است.

مسافت راه کلیبر به قلعه حدود 3 کیلومتر است و به هنگام عبور باید گردنه‌ها و گذرگاه‌های خطرناکی را پشت سر گذاشت. قبل از رسیدن به دروازه قلعه و ورود به بنای مستحکم دژ باید از معبری عبور کرد که به صورت دالانی است و از سنگ‌های منظم طبیعی شکل گرفته و تنها گنجایش عبور یک نفر را دارد و دو نفر به سختی می‌توانند از آن بگذرند. فاصله این معبر تا باروی قلعه در حدود 200 متر است و مقابل آن قرار دارد.

از همین نقطه است که صعوبت راه و ابهت خاص این قلعه رفیع و موقعیت خیره کننده آن بیننده را به اعجاب وا می دارد.

امتداد بصری معبر در نهایت به دروازه قلعه ختم می‌شود و دقیقاً در راستای آن قرار دارد که باعث می‌شود ورود و خروج هرکس از طریق دو برج دیده بانی در سمت دروازه ورودی قابل رؤیت باشد. برای نفوذ به داخل تنها راه ورود دروازه اصلی است و از کوهستان امکان وارد شدن به قلعه وجود ندارد.

با گذر از دروازه ورودی و پشت سر گذاشتن بارو، جهت رسیدن به دژ اصلی باید از گذرگاهی باریک که حدود 100 متر صعود از ارتفاع را نیز به همراه دارد گذشت تا به مدخل ورودی قلعه رسید، مسیری صعب العبور که از یک سمت مشرف به دره‌ای است با جنگل‌های تنک و ژرفایی در حدود 400 متر که به صورت تیغه و دیواره تا قعر دره ادامه دارد.

بنای دژ که دو طبقه و سه طبقه است، پس از ورودی قرار گرفته است و پس از آن تالار اصلی وجود دارد که اطراف آن را 7 اتاق فرا گرفته است، اتاق‌هایی که به تالار مرکزی را دارند. در قسمت شرقی دژ تأسیسات دیگری مرکب از اتاق‌ها و آب انبارها ساخته شده است؛ سقف آب انبارها با طاق جناغی و گهواره‌ای استوار شده‌اند.

محوطه داخلی آنها نیز به وسیله نوعی ساروج غیر قابل نفوذ گردیده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان و هنگام مضایق و محاصره‌ها از آب آنها استفاده می‌شده است. در سمت شمال غربی دژ پلکان‌هایی سرتاسری وجود داشته که اکنون ویران شده و قسمت‌هایی از آن بیرون خاک است و تنها راه صعود به بخش‌های مرتفع تر بناست. از آثار معماری و برخی از سنگ‌های زبره تراش و روش چفت و بست سنگ‌ها و ملات ساروج و اندود دیوارها از نوعی گچ و خاک می‌توان دریافت که ساختمان این دژ و قلعه در روزگار اشکانیان و بخصوص ساسانیان ساخته شده است.

قلعه ضحاک "داش قلعه"

قلعه ضحاک یا "داش قلعه" در 28 کیلومتری شرق عجب شیر و در ساحل شرقی دریاچه ارومیه و در 95 کیلومتری جنوب تبریز قرار دارد. قلعه ضحاک با بیش از 3000 سال قدمت بر فراز کوه منفرد، از مکان های مهم اقوام مانایی و مادها بوده است. این قلعه در شهرستان هشترود در استان آذربایجان شرقی و یکی از مکان های دیدنی است که در ارتفاع 2300 متری از بستر رودخانه قلعه قرار گرفته است. قدمت قلعه ضحاک به اقوام مانایی برمی گردد و در تاریخ نام های متعددی از جمله؛ ضحاک اژدهاک، قیز قلعه سی، داش قلعه سی، باروآس، رویی دژ و قلعه گویی ذکر شده است. قلعه ضحاک اولین بار توسط یک هیئت باستانشناسی آلمانی در سال 1971 میلادی مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است.

آثار برجای مانده از برج های نیم استوانه ای به نام دروازه قلعه و پوشش دیوار ها که از سنگ های مکعب مستطیلی است. این قلعه از سه طرف مشرف به پرتگاه بوده و دیوار های آن کنده کاری شده است. در این قلعه مخازن سنگ، آب انبار ، آسیاب، سالن شورا، حمام و ده ها آثار دیگر وجود دارد. نیمی از اتاق های قلعه بی سقف در زمین کنده شده و نیم دیگر در کوه و به صورت حفره ای درآورده شده است.

اغلب این حفره ها چاله آبی هم ( آب انبار ) دارند. همچنین بر دیوار های این حفره های سنگی، طاقچه های کوچکی کنده شده است. در داش قلعه ضحاک، تک حفره هائی نیز دیده می شود که تمام آن را در صخره های عمودی کوه کنده اند. علاوه بر این ها، آب چشمه ای که در دامنه کوه مقابل قرار دارد با فشار متوسط لوله هایی که در زمین کار گذاشته شده از روی پشته مابین گذشته و به ارتفاع قلعه می رسد. مسیر لوله آب از روی بستری که در زمین به وضوح نمایان است معلوم می گردد به علاوه تکه های متعددی از لوله های گلی و بقایائی از قالب سنگی که با بی قیدی از بستر کنده شده است در اطراف دیده می شود. بستر لوله به عرض 50 سانتی متر و عمق آن حداقل یک متر بوده است. لوله های گلی تقریباً از تکه های خورد تکمیل شده در یکدیگر رفته و در بستر قرار گرفته اند. این قلعه از تاراج و کندو کاوهای غیر مجاز در امان نبوده و فضای اطراف قلعه پوشیده از حفره هایی است که توسط غارتگران برای بدست آوردن عتیقه، زیرورو شده است!

گرچه ضحاک نماد بی بدیل سیاهی و ظلم در تاریخ اسطوره ای بوده است، اما قلعه ضحاک امروزه پذیرای خیل بی شماری از گردشگرانی است که برای دیدن این قلعه تاریخی به هشترود می روند. در اسطوره ای ایرانی ضحاک سمبل مردی است که ابلیس بر شانه هایش در جوانی بوسه زد و از جای بوسه دو مار رویید؛ مار هایی که باید هر روز مغز تازه دو جوان را فرو می دادند تا سیر شوند و ضحاک، این بدی مجسم بی دریغ بود در شکافتن جمجمه جوانان ایران زمین! رسم زمانه این بود تا آهنگری گمنام از پشت کوره آهنگری، از لابه لای دم گرم آتش، پیشبند چرمین خود بر سر میله زد و درفش کاویانی بر دوش قیام کرد. مردمان هشترود باستانی باور داشته اند که همین ضحاک مار به دوش در 16 کیلومتری جنوب شرقی شهر سراسکند، مرکز شهرستان هشترود زندگی می کرده، در قلعه ای که امروز ما آن را به نام قلعه ضحاک می شناسیم و حتی در خود هشترود محله ای وجود دارد با نام خروجستان ؛ محله ای که در باور اسطوره ای، کاوه آهنگر در آن دکان آهنگری داشته و از همان جا قیام خود را آغاز کرده است.