پاینده باد ایران
صعود سالانه دوچرخه سواران و کوهنوردان اقوام ایرانی در پاسداشت جشن تیرگان و روز ملی دماوند با یک هفته تاخیر به قله دماوند اجرا خواهد گردید.
صعود به قله انسانیت افتخار است
پنجمین صعود به دماوند
برنامه صعود
18 تیرماه شب مانی در گوسفندسرا
19 تیرماه حرکت از گوسفندسرا بسوی بارگاه سوم
20 تیرماه صعود از بارگاه سوم بسوی قله دماوند و بازگشت به بارگاه سوم
21 تیرماه بازگشت به پلور
درود بر میهن پرستان،
طبق برنامه اعلام گردیده در تاریخ 1397/4/12 با هماهنگی فدراسیون کوه نوردی با قرارگاه کوه نوردی و صعودهای ورزشی پلور جهت صعود به قله دماوند به پلور رفتم و شب را در قرارگاه سپری نمودم و طبق هماهنگی با گروهی از کوهنوردان گیلانغرب قرار شده صبح با ماشین تا گوسفندسرا برویم که متاسفانه این گروه صبح بنده را جا گذاشتند!!! و من مجبوز گردیدم با آژانس تا ایستگاه زنجیر بروم و سپس خودم را حدود ساعت 8:15 دقیقه صبح به گوسفندسرا رساندم و با عمو اکبر که کافه دارد و در صعود سال 1395 آشنا شده بودم خوش و بشی کردم و ساعت 8:45 دقیقه بسمت بارگاه سوم حرکت نمودم و ساعت 15 به بارگاه سوم رسیدم و طبق هماهنگی آقای حسین پوذ اتاقی در اختیارم گذاشته شد و دست بر قضا با یک از جانبازان که مربی کوه نوردی و لیدر تور بود آشنا گردیدم که قرار شد شب را با دوستان که سه نفر بودندسپری کنیم و صبح همراه گروه آلمانی به قله صعود کنیم اما متاسفانه شبانگاه درب اتاق را این عزیزان باز گذاشتند و بنده سرمای شدیدی خوردم و صبح نتوانستم به قله صعود کنم و روز 1397/4/13 را استراحت نمودم و 1397/4/14 کمی صبر نمودم تا آفتاب بالا بیاید و ساعت 7:10 دقیقه از بازگاه سوم بسمت قله حرکت نمودم در بین راه میخواستم از بطری 1/5 لیتری تو بطری کوچکی آب بریزم که بطری 1/5 لیتری از دستم سر خورد و حدود چهل، پنجاه متر رفت پایین و به خودم گفتم وقتی برگشتم برش میدارم و به راه خود ادامه دادم و حدود ساعت 11:15 دقیقه به آبشار یخی رسیدم دیگر از بی آبی حس نداشتم و کمی آب از یک کوه نورد که چادر زده بود گرفتم اما کمبود آب شدیدی در بدنم حس میکردم و ماهیچه های پایم گرفته بود و نمی توانستم به صعود ادامه دهم، لذا استراحتی نمودم تا در صورت بهبود به صعود ادامه دهم اما بیماری و کم آبی اجازه پیشروی را بهم نداد و مجبور شدم به بارگاه سوم برگردم.
کوه خیلی مهربان تر از خیلی از کوه نوردان است
در مسیر بازگشت به پایین چنان حالم خراب بود که توان گام برداشتن را نداشتم و بازگشتم حدود 6 ساعت بطول کشید و در مسیر خیلی ها از این کوه نورد نماها از کنارم رد شدند اما دریغا از یک خداقوت و یا اینکه بگویند همنورد کمک میخواهی یا نه،
برایم حیلی تخجب آور بود چون اگر با این حال خرابی که من داشتم و توان راه رفتنم را نداشتم در یکی از خیابانها اینچنین حرکت میکردم حتم دارم حداقل 5/000/000 ریال مردم در شهر بهم کمک میکردند ولی در کوه حتی کسی بهم نگفت خسته نباشید!!!
ادامه دارد