دوچرخه سواری طول دریای کاسپین بمناسبت پاسداشت 14 مرداد روز مشروطه خواهان و 26 مرداد بازگشت آزادگان قهرمان و استوار به میهن
جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید
جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید
امروز پیروز و فرخ روز رشن ایزد و امردادماه، 18 اَمُردادماه سال 3759 زرتشتی، پنجشنبه 14 اَمُردادماه 1400 خورشیدی، اَمُرداد نماد جاودانگی و بیمرگی،
فرمان مشروطیت در اصل فرمان تشکیل مجلس شورای ملیست که مظفرالدین سلطان قاجار در ۱۳ ا مردادماه ۱۲۸۵ خورشیدی امضا کرد و یک روز بعد در تاریخ ۱۴ امردادماه ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت صادر شد.
7 ماه پس از دستور بنیادگذاری «عدالتخانه»، مظفرالدین سلطان قاجار با امضای این فرمان، درخواست بستنشینان در جنبش مشروطه ایران را پذیرفت و با مشارکت مردم در کار فرمانروایی موافقت کرد و بدین گونه در سرزمین ایران حکومت مشروطه پایهگذاری شد. کسانی که خواهان «مجلس شورا» بودند و برای رسیدن به این هدف در سفارتخانه انگلستان در تهران بستنشین شده بودند آنجا را ترک کردند. سفارت روسیه در تهران که مشروطهخواهی را زیر سر دولت لندن میدانست اینگونه بستنشینی را سند مخالفت قرار داد و به افشاگری و خردهگیری دست زد. با فرمان مشروطیت بستنشینی کسانی که خاک ایران را ترک کرده بودند به پایان رسید. پس از صدور فرمان مشروطیت، در مدت پنج ماه قانون اساسی شامل 51 اصل تدوین، هشتم دیماه به تصویب مجلس و سپس به امضای مظفرالدین رسید و مظفرالدین که به بیماری سِل دچار بود هجدهم دیماه در 54 سالگی درگذشت و پسر او محمدعلی میرزا برجایش نشست.
خطاب فرمان به صدراعظم، یعنی میرزا نصراللهخان مشیرالدوله است که خود در تهیه آن و راضی کردن سلطان مظفرالدین به امضای آن کوشش کرده بود. اصل فرمان به خط و انشای احمد قوام است.
این نخستین بار نبود که ایران دارای مجلس شورا میشد؛ ایران در دوران چهارصد ساله حکومت اشکانیان (پارتیان ـ خراسانیان) هم دارای مهستان و در عمل مشروطه بود و برای بررسی و تصویب قوانین و گماردن مهم حتا تعیین شاه و فرمانده نیروهایی که به جبهه فرستاد میشدند، دو مجلس وجود داشت که مجلس عالیتر و همچنین نشست مشترک آنها را مِهستان (مجمع بزرگان ـ سنا) میخواندند. شاهان ساسانی نیز ایران را که چند برابر امروز گستردگی داشت با کمک یک «شورای دولتی» اداره میکردند. (برگرفته از تارنمای نوشیروان کیهانیزاده)
020ایزد عدل و داد در دین مزدیسنى. در اوستا رَشْنو Rašnu و در پهلوى رَشْن Rašn به معناى عادل و دادگر است. رَشْن در اوستا اغلب با صفت رَزْیشْته Razišta (در پهلوى رزیستک Razistak) وبه صورت رَشْنو رزْیشْتَه به معناى راست تر و درست تر آمده است، و در فارسى معمولاً این ایزد با صفتش «رَشْن راست» خوانده مى شود.
هجدهمین روز از هر ماه در گاهشمار زرتشتی به نام رشن پیوند یافته است. رَشن (رَشْنو) ـ ایزد دادگرى و آزمایش ایزدى، ایزد درستی و دادگری که از ایزدان سرای پسین و از داوران روز جزا هست. یشت رشن، یشتی هست در ستایش رَشن، رَشنو، رشن یشت ، یشت دوازدهم اوستا هست.
ابوریحان بیرونى در الآثار الباقیة (ص73) در فهرست روزهاى ایرانى، این ایزد را رَشْن خوانده که در زبان سُغدى رَسْن Rasn و در خوارزمى همان رَشْن خوانده مى شده است. در ادبیات فارسى این واژه به صورت «رش» بدون نون بکار رفته است.
فردوسى گوید: چو هور سپهر آورد روز رَش / ترا زندگى باد پدرام و خَوش،
خسروى مى گوید: مى سورى بخواه کامد رَش / مطربان پیش دار و باده بکَش.
در ادامه دوازدهمین دور دوچرخه سواری استانهای ایران 12 تیرماه از استان تهران رکابزنی را آغاز میگردد.
جهت دریافت تصویر با کیفت تر روی تصویر کلیک نمایید
تولد و دوران جوانی بابک خرمدین
بنابر گفتهٔ واقد بن عمروالتّمیمی (اولین کسی که زندگی بابک را به تحریر آورده است)،بابک دریکی از روستاهای اردبیل به نام روستای بلالآباد به دنیا آمد. پدر بابک مِرداس از اهالی تیسفون و مادر او ماهرو که اهل آذربایجان بود – بابک خرمدین در کودکی در آذربایجان به دنیا امد در همانجا بر علیه خلفای عباسی قیام می کند – نام کتاب واقدبن عمروالتّمیمی اخبار بابک نام دارد که اکنون در دست نیست.
در کتاب البدء والتاریخ که مأخوذ از کتاب اخبار بابک است آمده است که جاویدان بن سُهْرَک (در تاریخ طبری و بعضی از کتاب های دیگر جاویدان بن سهل ثبت شده است) یا شَهْرک (در التنبیه والاشراف) رئیس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف میکند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش میآید و با اجازه مادرش او را همراه خود میبرد و او را سرپرست اموال و املاک خود سازد. مدتی پس از آنکه بابک در خدمت جاویدان بسر میبرد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا میرود.
در این کتاب نقل شده است که همسر جاویدان به سبب علاقهای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام میکند که روح جاویدان در بابک حلول یافته است و او میبایست جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طیّ تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان میشود و بابک نیز آن زن را به همسری خود درمی آورد. این بخش از کتاب اخبار بابک را میتوان درست دانست. زیرا چنانکه منابع دیگر مانند مقدسی بیان مینمایند خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.
قلعه بابک خرمدین
قلعه بابک خرمدین
قلعه بابک که بهنامهای «قلعه بابک»، «دژ بابک»، «بذ و قلعه جمهور» هم معروف است، دژ و مقر سردار تاریخی ایران، بابک خرمدین بودهاست. این قلعه در نزدیکی شهر کلیبر در شمال شرق استان آذربایجان شرقی قرار دارد.
بنای قلعه در پنجاه کیلومتری شمال شهرستان اهر و از ارتفاعات غربی شعبه ای از رود بزرگ قره سو و در سه کیلومتری جنوب غربی کلیبر واقع است. بنای جمهور مرکب از قلعه و قصر است بر فراز قله کوهستانی با نام جمهور در ارتفاع بیش از ۲۳۰۰ تا ۲۶۰۰ متر از سطح دریا. اطراف این قله را از هر طرف دره هایی به عمق ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر فرا گرفته است و تنها یک راه به اصطلاح (بز رو) دارد.
فیلم قعله بابک خرمدین
از کلیبر تا قلعه بذ ۳ کیلومتر راه صعب العبور را باید طی نمود ولی بعد از صعود به قله و ورود در قلعه رنج راه به کلی از بین می رود. بعد از حمله اعراب به ایران جنبشهایی بوجود آمد که یکی از آنها به رهبری بابک خرمدین بود که مقر جنبش در طول مبارزه در قلعه ای که بعدها به دلیل شجاعت و درایت بابک نام او را به خود گرفت بود. از جمله وقایع مهم و جالب زمان بابک آوردن دین خرمدین است که خود او رهبرش بود.
بابک خرمدین
در دوران خلافت عباسیان شمال آذربایجان کانون شورش طولانی مدت و خطرناک علیه خلافت بود که توسط بابک خرمدین رهبری میشده است و بر شمال غرب ایران تاثیر گذاشت و بیش از ۲۰ سال – از ۲۰۱ ه. ق/۸۱۶-۸۱۷ م تا ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م – طول کشید. از نگاه باسورث این شورش قطعاً پایههای دینی داشته ولی ممکن است که پایههای سیاسی-اجتماعی نیز داشته باشد. شورش او به روشنی از حس ضد عربی ایرانیان در آذربایجان بهره میبردهاست.
تعداد نیروهای لشکر بابک را در ابولمعالی ۱۰۰ هزار نفر، در تنبیه الاشراف مسعودی ۲۰۰ هزار نفر، در تاریخ بغدادی ۳۰۰ هزار نفریا بیشمار و در تبصره العوام بیشمار ذکر کردهاند که بی شک مبالغه آمیز است ولی حداقل دلالت بر بزرگ بودن آن دارد. او زندگی گمنامی در آذربایجان داشت تا اینکه مورد توجه جاویدان بن سهل، رهبر خرمیها که مدت کوتاهی بعد درگذشت، قرار گرفت. بابک ادعا کرد که روح جاویدان در کالبد او وارد شده و تحریک ساکنین بذ را آغاز کرد. او قدرت جدیدی به جنبش دینی-اجتماعی که ریشه در مذهب مزدک داشت، بخشید و از روشهای خشونتآمیز ویژهای بهره گرفت.
این مطلب را هم ببینید زندگی نامه آریوبرزن (حماسه ساز ایرانی)
به نظر میرسد که قیام او از ۲۰۱ ه. ق/۸۱۶ م آغاز و با نقشهٔ حاتم پسر هرمثه، حاکم ارمنستان یاری شده بود و با مشکلات مختلفی در استانهای شرقی که به دنبال آن مامون به بغداد بازگشت، آسان گشته بود. در ۲۰۴ ه. ق/ ۸۱۹-۸۲۰ م مامون، یحیی بن معاذ را به سوی بابک فرستاد که با درگیری بی نتیجه در موقعیتهای مختلف (جنگی) همراه بود؛ همان طور که تلاش دیگر فرماندهان خلافت، شانس بهتری نداشتند.
در پایان خلافت مامون شورش تا جبال هم کشیده شد، که این باعث نخستین نگرانی خلیفه معتصم گردید و باعث شد تا او شورش این ناحیه را ریشه کن کند. در ۲۲۰ ه. ق / ۸۳۵ م معتصم افشین را مامور سرکوب بابک کرد.
این فرمانده قلعههای جادهٔ بذ را که بابک ویران کردهبود را تعمیر کرد و علیرغم شکست بغای کبیر در هشتادسر، توانست طرخان، یکی از فرماندهان شورشی را غافلگیر کند. سپس با نیروهای تحت فرماندهی جعفر خیاط و داوطلبان ابودلف تجدید قوا کرد و در ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م اردوگاهی را تحت حفاظت دیدهبانها برپا کرد. (چرا که مکرراً از بذ مورد هجوم واقع شدهبود) بعد از حملهٔ ناموفق داوطلبان، بذ در ۹ رمضان ۲۲۲ ه. ق/۱۵ آگوست ۸۳۷ م توسط نیروهای فرغانهای فتح و غارت شد. بابک فرار کرد ولی توسط بزرگ ارمنستانی – سهل بن سنباط – که به او پناه دادهبود، دستگیر شد و به افشین تحویل دادهشد.
او به سامرا فرستاده شد و در ۳ صفر ۲۲۳ / ۴ ژانویه ۸۳۸ به سامرا رسید. معتصم او را سوار بر فیل به معرض نمایش گذاشت و با بیرحمی زیاد او را اعدام کرد. جنازهٔ او بر چوبهٔ دارش باقیماند و منجر شد تا نامش به این منطقهٔ شهر اطلاق گردد.دستگیری و اعدام بابک پایان جنبش خرمدینان نبود، آنها ادامه حیات دادند تا مدرکی گواه بر حیاتشان در قرن ۳ ه. ق/۹ م باشند. داوطلبان شورش گذشته، که خود را بابکیه نام نهادند، دربذ تا قرن ۵ ه. ق/۱۱ م ادامه حیات دادند و به انتظار مهدی ماندند و آئین خاصی انجام میدادند.
مرگ بابک خرمدین در تاریخ ۶ صفر ۲۲۳ (قمری) برابر با ۷ ژانویه ۸۳۸ (میلادی) رهبر اصلی شورشیان ایرانی خرمدین است که بعد از مرگ ابومسلم بر خلافت عباسی شوریدند. خرمدینان مرگ ابومسلم را انکار کردند و معتقد بودند که ابومسلم بازخواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نماید. واقعهای مانند قیام بابک نشان داد که آذربایجانیها ادامه دهندهٔ حس اجداد ایرانی خود هستند.
روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعهی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبهی بابک یعنی چوبهی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی میشد
این مطلب را هم ببینید شیر زنان گذشته ایران
برادر بابک یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند.
طبری مینویسد که وقتی دژخیمْ دستها و پاهای برادر بابک را میبُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمیآورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند.
معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار وافشین رو که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود،مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت.
در بار سوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران پدر کشته این سه سردار تجاوز کرده است، و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند. (تولدی دیگر-شجاع الدین شفا).
اعدام بابک خرمدین
داستان اعدام بابک خرمدین
روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند.
بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر پیلی کرده در شهر بگردانند.
پیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیارزننده و تحقیرکننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.
پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.
برای آنکه همهی مردم بشنوند ….
که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه اورا میشناختند .
ابن الجوزی مینویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلیفه درکنارش نشست و به او گفت: تو که اینهمه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است!
بابک گفت: خواهید دید.
چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را رنگین کرد. خلیفه ازاوپرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گفت: وقتی دستهایم را قطع کنند خونهای بدنم خارج میشود و چهرهام زرد میشود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است.. چهرهام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود .
به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند . چون بابک برزمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را بدرد… پس از ساعاتی که این حالت بربابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند.
پس ازآن چوبهی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و لاشهی بابک را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد .
بابک خرمدین
شخصیت بابک خرمدین :
جسارت، زیرکی و استعداد بابک در فرماندهی نظامی در مبارزه طولانی و اعتمادی که پیروانش به او داشتند، بی تردید استثنائی است. طبری میگوید هیچ یک از خرمدینها جرئت این را نداشتند که امان نامه خلیفه را به فرمان افشین به بابک برسانند. وقتی فرستاده افشین به بابک رسید، بابک عصبانی گفت که این پیغام را به پسرم برسان: «ممکن است زنده بمانم یا نه. من به عنوان فرمانده شناخته شدهام. هر جا که من باشم یا از من یاد شود، من (آنجا) پادشاهم».
این کلمات بلندپروازی و اراده وسیع بابک را نشان میدهد. بابک در گفتگو با سهل بن سنباط (به روایت طبری) گفت: «این خوب نیست که من و برادرم در یک جا باشیم، اگر یکی از ما را بگیرند، دیگری میتوان زنده بماند. من نمیدانم چه اتفاقی رخ خواهد داد.
ما هیچ جانشینی برای رهبری این جنبش نداریم». در حقیقت، بابک هنگام پناه بردن به سهل بن سنباط برادر خود را به جای دیگری فرستاد، به امید آنکه جنبش ادامه پیدا کند.
همچنین به روایت طبری هنگامی که افشین خواست آذربایجان را (به سمت سامرا) ترک کند از بابک پرسید که آیا خواستهای دارد یا نه. بابک جواب داد که میخواهد شهرش را ببیند. افشین در شب مهتابی بابک را با چند نگهبان به بذ فرستاد و اجازه داد که به دور شهر بگردد. این نشانه عشق بزرگش به وطنش است.
شعر بابک خرمدین
برخی نمونه های کاربرد نام بابک در ادبیات کهن فارسی:
پسر گفتش ای بابک نامجوی
یکی مشکلت میبپرسم بگوی(بوستان سعدی)
هر دو را در جهان عشق طلب
پارسی باب دان و تازی اَب(فرهنگ جهانگیری)
وز باب و ز مام خویش بربودش
تا زو بربود باب و مامش(ناصر خسرو)
ورا موبدی بود بابک بنام
هشیوار و دانادل و شادکام
چو بشنید بابک زبان برگشاد
ز یزدان نیکی دهش کرد یاد
سدیگر بپرسیدش افراسیاب
از ایران و از شهر و از مام و باب(فردوسی)
آخرین گفتار بابک خرمدین
تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود ..
تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت !
این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد .
من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند .
اما تو ای افشین . . . در انتظار
و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود :
” پاینده ایران “
برگرفته از چندین سایت و ویکی پدیا
این نوشتار توسط ابن ندیم در کتاب الفهرست هم نقل شدهاست
عباس زریاب روایتهایی را که در تاریخ الرسل و الملوک طبری و الفهرست ابن ندیم آمده و بابک را زنازاده معرفی میکند، ساخته و پرداختهٔ دشمنان بابک میداند. او همچنین عدهٔ کسانی را که به دست بابک کشته شدهاند و زنانی را که اسیر شدهبودند، مبالغهآمیز و جعل دشمنان بابک میداند.
یوسفی در بیشتر منابع جز نوشته دینوری، آثار طعنه و دشمنی را درباره بابک میبیند و میگوید که اطلاعات ما درباره بابک و شورش او اکثراً از مخالفانش به ما میرسد
بهرامیان در مورد روایتهایی که بابک را حرامزاده جلوه میدهند میگوید: “روشن است که در این روایت قصد تحقیر و طعن بابک در کار در میان بوده است”
شجاعالدین شفا در بارهٔ عقاید فرقهٔ بابکیه و خرمدینان معتقد است که هر چه به ما رسیده است، از تاریخنویسان مسلمان است که در انتساب انواع جرایم و اتهامات به او با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند. شفا معتقد است که کتابها و نوشتههای بابکیان پس از تصرف دژ باج، همگی توسط اعراب سوزانده شدهاند.
زرینکوب مطالبی را که در منابع موجود دربارهٔ بابک آوردهاند غرضآلود و افسانهآمیز میداند. به همین خاطر وی معتقد است که به سختی میتوان از ورای غبار افسانهها، سیمای واقعی بابک را دید. نهضت بابک ظاهراً در بین عامهٔ مردم طرفدارانی داشت اما مورد علاقهٔ دهقانان و بزرگان نبود چون بابک در صدد احیای عقاید مزدکی بود.
ناچار مسلمانان نیز نمیتوانستند آن را تحمل کنند. زرین کوب در ادامه مینویسد: تاریخنویسان مسلمان کوشیدهاند تا خاطرهٔ او را تیره و تباه کنند و از روی تعصب سعی کردهاند سیمای او را زشت و ناپسند جلوه دهند. افسانههایی که در باب او جعل کردهاند به خوبی نشان میدهد که با غرض و نیتهایی سعی داشتهاند نام بابک را آلوده کنند. بدین گونه قسمتهای مهم تاریخ بابک و خرمدینان در ظلمت ابهام فرو رفتهاست.
زرینکوب مینویسد: سمعانی نام پدرش را مرداس نوشته است. ظاهراً «مرداس» از دو جز «مرد» و «اس» آمده است و به معنی مردمخوار است؛ که مناسبترین نامی است که دشمنان بابک میتوانستهاند برای پدر او بیابند. پدر ضحاک را نیز بعضی مرداس خواندهاند. نکتهٔ دیگری که زرینکوب در روایت الفهرست اشاره میکند، اصراری است که برای رسوا کردن بابک به کار رفتهاست. (ابن ندیم) مادر او را زنی یک چشم که مدتی با مرد روغن فروش به حرام گرد آمدهبود معرفی کردهاست. به اعتقاد زرینکوب آثار غرض و کینه راویان آشکار است.
نفیسی هم معتقد است که جزئیات زندگی بابک در پس پردهٔ تعصب و خودخواهی و خویشتنبینی مورخان اسلامی پنهان مانده است و آنچه دربارهٔ تاریخ دین خرمی نوشتهاند همه آلوده به غرض و تهمت است
آمورتی میگوید: در مورد خرمدینها نوشتههایی داریم که اگر چه مثل همیشه تصعب آمیز و جانبدارانه است ولی تعدادشان زیاد است.
درود بر میهن پرستان
طبق روال هر سال روز ارتش و روز ملی خلیج پارس جاویدان دوچرخه سواران اقوام ایرانی در پاسداشت این روز از استانهای ایران گردهم می آیند و مسافتی را با هم رکاب خواهند زد.
حتما مطالعه کنید
احتراما به اطلاع می رسانند بدلیل مشغله کاری و حجم بالای برنامه ریزی تور ملی خلیج پارس و سفر احتمالی به دور دنیا دیگر زمانی برایم باقی نخواهد ماند که بخواهم مبلغ انصرافی ها را تک تک برگردانم لذا خواهشمند است فکر نمایید و بعد از تصمیم نهایی مبلغ را حساب واریز نمایید.
اگر از تاریخ 1397/11/20 الی 1397/11/30 اعلام کنسلی نمایید مبلغ پنجاه درصد از مبلغ پرداختی کسر و الباقی قابل استرداد است
توضیح عملکرد پنجاه در صد کسر بابت کنسلی ها
یک درصد مبلغ بابت کارت به کارت کنسلی و الباقی مبلغ صرف کارهای خیر میگردد
و از 1397/11/30 هیچ مبلغی بابت کنسلی به متقاضی باز گردانند نمیشود
اگر هزینه ای بابت متقاضی شده باشد از مبلغ کل کم و الباقی یا صرف تنقلات شرکت کنندگان و یا با رای گیری صرف کار خیر میگردد
پس
اول فکر کنید
دوم تصمیم بگیرید
سوم مبلغ واریز نمایید
چهارم در صورت کنسلی حق اعتراض ندارید.
یا حق طباطبایی
زمان آغاز: 1398/1/29 زمان پایان: 1398/2/10 | محل آغاز تور: کرمان محل پایان تور: بندرعباس |
زمان حضور اعضا 1398/1/28 محل دیدار اعضا: کرمان | مسافت تقریبی دوچرخه سواری: 500 کیلومتر |
شماره حساب: 1-2228888-8000=257
شماره کارت: 7316-7361-2910-5022
بانک پاسارگاد بنام سید مسعود طباطبایی رضوی نظری
نفراتی که جهت شرکت در تور ملی اعلام آمادگی نموده اند.
لیست اعضا تا 1397/11/30 بروز رسانی میگردد
ردیف | نام؛ نام خانوادگی | سمت | استان - شهر |
0 | سید مسعود طباطبایی | سرگروه | تهران - تهران |
1 | امیر رضا صادقی | جانشین سرگروه | آذربایجان شرقی - تبریز |
2 | حسین قره داغی | مشاور سرگروه | قم - قم |
3 | کامران کامیابی | سرپرست تور | تهران - تهران |
4 | محمد پاسخی | جانشین سرپرست تور | گیلان - آستانه اشرفیه |
5 | محمد مومنی | مشاور جانشین سرگروه | آذربایجان شرقی - تبریز |
6 | علی منصوری | مسئول پشتیبانی | زنجان - زنجان |
7 | محمدرضا عباسیان (موتور سوار) | عکاس اول گروه | اصفهان - نجف آباد |
8 | حسین یزدانی | اصفهان - نجف آباد | |
9 | حمید حمزه | کرمان - کهنوج | |
10 | احمد حمزه | کرمان - جیرفت | |
11 | نسیم صلاحی اردکانی | فارس - سپیدان | |
12 | محمد معصوم آبادی | پزشکیار گروه | گلستان - گرگان |
13 | سمانه معجونی | سمنان - سمنان | |
14 | حمید رستمی | خراسان شمالی - بجنورد | |
15 | هرمزان ولائی | تهران - تهران | |
16 | داریوش امینی | مازندران - آمل | |
17 | ایمان صانعی | خراسان رضوی - نیشابور | |
18 | بهرام نژادیان | عکاس دوم گروه | فارس - شیراز |
19 | پویا کاوندی | البرز - کرج | |
20 | حسین عرفانی زاده | اصفهان - خمینی شهر | |
21 | محمد حسین حداد خوزانی | اصفهان - خمینی شهر | |
22 | مسعود شریعتی فر | خراسان جنوبی - قاین | |
23 | مرتضی اکبرپور | خراسان جنوبی - قاین | |
24 | مهرداد سلطانی | مشاور سرگروه | زنجان - زنجان |
25 | سید مومن میری | بوشهر - اهرام | |
26 | علیرضا باقری | کرمان - رفسنجان | |
27 | میثم مرادیان | ایلام - دره شهر | |
28 | امیر ممبنی | خوزستان - رامهرمز | |
29 | پیمان مکی آبادی | کرمان - سیرجان | |
30 | حسین مرادی | کرمان - سیرجان | |
31 | محمدبهالدینی | کرمان - سیرجان | |
32 | علی مکی آبادی | کرمان - سیرجان | |
33 | طاها مکی آبادی | کرمان - سیرجان | |
34 | امیرحسین پورمهدی | کرمان - سیرجان | |
35 | آریا نجمی | کرمان - سیرجان | |
36 | مریم دولتی | کرمان - سیرجان | |
37 | زهرا محمود آبادی | کرمان - سیرجان | |
38 | زهرا رنجبر | کرمان - سیرجان | |
39 | محمد حسن حیدری اشکذری | یزد - اشکذر | |
40 | محمد حسین حیدری اشکذری | یزد - اشکذر | |
41 | محمد دهقانی اشکذری | یزد - اشکذر | |
42 | سعید ملک زاده | اصفهان - خمینی شهر | |
43 | جواد براتپور | اصفهان - خمینی شهر | |
44 | پرویز اردلان | کردستان - قروه | |
45 | جلال اکبری | کردستان - قروه | |
46 | هانیه اکبری | کردستان - قروه | |
47 | مریم مقیمی | تهران - تهران | |
48 | محمد نوید سعیدیان | اصفهان - خمینی شهر | |
49 | منصوره عبدا... نژاد | خراسان جنوبی - قاین | |
50 | انوشه شریف | گیلان - بندر انزلی |