جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید
زندگینامه تصویری کوروش هخامنشی قسمت اول
جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید
کوروش هخامنشی به عنوان ابرمرد تاریخ ایران و شاه شاهان از شجاعترین و دوست داشتنیترین شاه های ایران است. کوروش هخامنشی با گفتار، کردار و پندار نیک خود انقلاب بزرگی در امپراتوریهای تاریخ برپا کرد. 500 سال قبل از میلاد حضرت مسیح یا 1100 سال قبل از اسلام پسر شاه پارس که مادر او دختر شاه ماد بود، به فرماندهی نجیبترین قبلیههای پارسی درآمد.کوروش هخامنشی، شخصیت تاریخی بزرگ و پادشاه پیشین ایران، به عنوان یکی از فرمانروایان برجسته در جهان شناخته میشود. او همانند داریوش یک از برترین و بزرگترین پادشاهان هخامنشی بود که توانست با برپایی امپراتوری ایران و توسعهه آن، در دستیابی به قدرت و افزایش تأثیر خود در منطقهه خاورمیانه برجسته شود. کوروش با روشهای نوین حکومتی و مدیریتی، دانش فرهنگی و سیاسی، همچنین تسلط بر استراتژیهای نظامی، به عنوان یک رهبر بینظیر مشهور است. او به مردمان فرقهها و مذاهب مختلف احترام میگذاشت و اجازه میداد آزادانه به عقاید و آیینهای خود عمل کنند. عدالت و مدارا، دو ویژگی مهم در حکومت کوروش بودند و باعث شده برخی به او با عنوان "پدر میلیونان" اشاره کنند. ارثی که کوروش به ما برجای گذاشته است، نه تنها در تاریخ ایران بلکه در تاریخ بشریت نیز با ارزش است و او برای همیشه در قلوب ما به عنوان یکی از بزرگان تاریخ باقی خواهد ماند. در این مطلب قصد داریم به زندگی نامه کوروش بزرگ از محل تولد تا زمان وفات و خدمات او بپردازیم.
کوروش هخامنشی کیست؟
از نظر برخی تاریخ دانان و مورخان بزرگ کوروش دوم حدود 500 سال پیش از میلاد توسط نجیب ترین قبیل پارسی که مادر او دختر شاه ماد و پدر او شاه پارس بود در پرسیس یا همان ایران قدیم به دنیا آمد. کوروشهخامنشی که برخی افراد وی را به نام کوروش دوم می شناسند با شجاعت و مردانگی، مردمان آریایی تبار را با هم متحد نمود و بر علیه پادشاهان بدکردار و بدرفتار دوران خود شورش کرد و آن ها را شکست داد. همچنین توانست در سن 40 سالگی حکومت هخامنشی را بنیان گذاری و پادشاهی کند.
رفتار و منش کوروش هخامنشی در قبال مردمانش
کوروش بزرگ نمونه ای از یک مرد کامل با صفات اخلاقی ویژه ای در زمان خویش به شمار می رفت که برای معابدان بیشترین احترام را قائل بود؛ برای تاسیس و توسعه پرستشگاه ها کمک شایانی می کرد و از هرگونه تبعیض های ادیان نظیر دین یهود خودداری می کرد و از این رو یهودیان وی را شبان یهود می نامیدند؛ اما هیچگاه به هیچ فردی اجازه نمی داد تا از رفتاری که دارد سو استفاده کند. وی اخلاق و رفتار را مستحکم ترین وسیله برای پیش بردن قدرت و امپراطوری می دانست که از این جهات بیشترین دقت را بر روی رفتار و اخلاق انسانی خود داشت.
کتیبه کوروش هخامنشی
تنها سند نمایانی که از کوروش بر جای مانده، استوانه سفالی است که با خط میخی بابلی نوشته شده است که تکه اول و اصلی کتیبه در سال 1879 در حین حفره برداری معبد مردوک و تکه دوم آن در سال 1975 در دانشگاه ییل یافت شد که هر دو منطقه در شهر بابل واقع هستند؛ خط هایی که بر روی استوانه سفالی نوشته شده حاوی 45 خط است. امروزه این کتیبه در موزه بریتانیا نگه داری می شود.
کتیبه کوروش هخامنشی
نوشته هایی که بر روی کتیبه هک شده، بیانگر رفتار انسان دوستانه ایرانیان با مردمان سرزمین بابل را شرح داده که در سال 1971 سازمان ملل این استوانه سفالی را چاپ و ترجمه نمود و بدلی از آن را در تالار قیومت شهر نیویورک قرار داد. همچنین لازم به ذکر است بدانید که منشور سفالی کوروش به عنوان اولین رفتار انسان دوستانه در جهان نام برده می شود.
هرودوت درباره کوروش می گویند:
کوروش بزرگ، پرهوادارترین و دلیرترین و شرافتمندترین مرد جوان در پارس به حساب می آید به گونه ای که هیچگاه فریب زندگی پر رزق دنیا را نخورد و ارزش زندگی خود را شرافت و خردمندی می دانست.
زندگی نامه کوروش هخامنشی
شجره نامه و اصالت فرزند پارسی ایرانی یعنی کوروش از سمت پدر به سمت پارس ها و از سمت مادر به سمت مادها می رسد. پارس ها به صورت سالیان سال بر روی شمال خورستان (انشان) که در آن زمان جنوب غربی کشور ایران واقع شده بود، حکومت داشتند.
روایت هرودوت از زندگی نامه کوروش دوم
شب هنگامی آستیاگ (پدربزرگ کوروش) خوابی را مشاهده می کند که از ماندانا (مادر کوروش) آبی روان برپا شده که آنقدر بزرگ است که تمامی آسیا را فراگرفته. هنگامی که آستیاگ خوابش را برای معبرها تعریف نمود، تعبیرشان بر این بود که ماندانا تمامی آسیا را غلبه می کند و سپس آستیاگ تصمیم بر این گرفت که دخترش را به کمبوجیه شاه شمال خوزستان دهد. همان سال آستیاگ دوباره خوابی را مشاهده می کند که از بدن ماندانا فرزندی بیرون آمد که بر تمامی آسیا حکمرانی می کند.
نگامی که آستیاگ از وضع حمل دخترش باخبر شد، تصمیم بر این گرفت تا فرزند دخترش را به دست هارپاگ بدهد تا جان فرزند را بگیرد. هارپاگ، فرزند ماندانا (کوروش) را به دست یکی از چوپان های شاه به نام هارپادات داد و از وی خواست که بچه را در جنگل یا کوه رها کند. هنگامی که همسر هارپادات متوجه موضوع شد، مانع انجام دادن کار شوهرش شد و به او پیشنهاد داد که به جای کوروش، فرزند مرده خودشان را در جنگل رها سازد و جان فرزند ماندانا را نجات دهد.
سال ها از آن موضوع گذشت و کوروش به 10 سالگی رسید؛ در یکی از روزها هنگامی که کوروش با کودکان همسایگان در حال بازی کردن بود و بازی بدین گونه ترتیب داده شده بود که می بایست برای شروع و ادامه شاهی را انتخاب می نمودند، در این حین نوبت به شاه شدن کوروش بزرگ رسید. وی در میان بازی تصمیم بر این گرفت که به کودکان دستور دهد تا کودکی را که از قانون بازی پیروی نکرده است، تنبیه کنند. پدر آن کودک نزد آستیاگ(شاه) رفت و شکایتی را علیه کوروش در برابر شاه شکل داد و ادعاش بر این بود که یکی از نوکران و بردگان دربار، دست بر روی فرزندگان دربار بلند کرده است؛ آستیاگ دستور داد تا کوروش را به دربار بیاورند، اما هنگامی که صورت کوروش هخامنشی را دید از شباهتی که با خانواده اش داشت حیرت زده شد و شکی بر دلش افتاد که شاید این کودک نوه اش باشد.
شاه تصمیم گرفت تا هارپادات (چوپان) را با شکنجه تهدید کند تا حقیت را بیان کند، چوپان از تهدیدهای شاه هراسید و حقیقت را برملا کرد؛ سپس شاه دستور داد تا هارپاگ را نزدش بیاورند تا متوجه شوند فرزند دخترش را کشته است یا خیر. هارپاگ در وجود هارپادات حقیقت را اینگونه بیان کرد "قصد نداشتم قاتل فرزند دخترتان شوم و دستور شما را طوری اجرا نمودم که انگار انجام شده است." شاه از این امر بسیار خوشنود شد و مهمانی را برای این خبر مبارک برپا کرد.
زندگینامه کوروش دوم
شاه، کوروش را فراخواند و گفت و گویی میانشان شکل گرفت و بیان کرد که "درباره اش بدگمانی کرده و آن گونه که خوابش را تعبیر کرده اند نبوده است؛ اکنون می توانی به پارس راهی شوی و با مادرت ملاقاتی داشته باشید." بدین ترتیب کوروش تصمیم گرفت تا دربار شاه را ترک نماید و به سمت کمبوجیه حرکت کرد تا با خانواده خود ملاقات کند. کوروش تا سن بلوغ در کنار خانواده اش ماند و در آن سن از کوروش به عنوان یکی از دلیرترین و دست داشتنی ترین جوان ایرانی یاد می شد.
بعد از سال های کوروش با بانویی شاهزاده کاساندان هخامنشی ازدواج کرد که نتیجه این ازدواج دو پسر با نام های کمبوجیه و بردیا و سه فرزند دختر با نام های آتوسا، آرتیستونه و رکسانا نام گذاری شده اند.
شاه، کوروش را فراخواند و گفت و گویی میانشان شکل گرفت و بیان کرد که "درباره اش بدگمانی کرده و آن گونه که خوابش را تعبیر کرده اند نبوده است؛ اکنون می توانی به پارس راهی شوی و با مادرت ملاقاتی داشته باشید." بدین ترتیب کوروش تصمیم گرفت تا دربار شاه را ترک نماید و به سمت کمبوجیه حرکت کرد تا با خانواده خود ملاقات کند. کوروش تا سن بلوغ در کنار خانواده اش ماند و در آن سن از کوروش به عنوان یکی از دلیرترین و دست داشتنی ترین جوان ایرانی یاد می شد.
بعد از سال های کوروش با بانویی شاهزاده کاساندان هخامنشی ازدواج کرد که نتیجه این ازدواج دو پسر با نام های کمبوجیه و بردیا و سه فرزند دختر با نام های آتوسا، آرتیستونه و رکسانا نام گذاری شده اند.
پادشاهی کوروش هخامنشی
کوروش هخامنشی توانست ایرانیان را به مقام های بالایی برساند و یونانیان را مغلوب قدرت خود بکند که در آن زمان وی را پادشاه نمونه می نامیدند. همچنین بابلیان که امروزه در جنوب بغداد واقع شده اند، وی را مردوک یا مردوخ می خواندند. عام مردم نظیر مانای، ایلام، اورارتور، لیدیه، ماد و ... وی را نجات بخشی دنیا می دانستند و از اینکه کوروش هخامنشی جای پادشاهان ظالم و بی عدالت را گرفته بود، بسیار خوشنود بودند.
کوروش بزرگ در تمامی دوره هخامنشی در میان آریاییان و ایرانیان نماد مردانگی، ساده زیستی و پهلوانی را داشت! و همچنین پس از دوره هخامنشی و کشته شدن کوروش احترام و ارزش وی بر سرجایش ماند و هیچگاه توهینی به وی نشد.
دستاوردهای کوروش هخامنشی
انتقال پایتخت هخامنشیان به شوش
شکست شاه ماد (ایشتوویگو) و فتح هگمتانه با کمک سپاه مادها
تسخیر شهرهای ارمنستان، جرجان و پارت
فتح سارد (پایتخت لیدی) و شکست کرزوس (پادشاه لیدی)
فتح بابل که در زمان کوروش، ثروتمندترین شهر غرب آسیا شناخته می شد.
آزاد کردن 25 هزار یهودی بعد از فتح بابل
دین کوروش هخامنشی
مدارک زیادی بر این باره وجود دارد که ثابت می کند وی بر هیچ دینی تعصب نداشته است. اما بسیاری از محققان و مورخان بر این باورند که دین کوروش بزرگ می بایست اهورامزدا بوده باشد ولی برخی افراد دیگر دین وی را زرتشتی نمی دانند.
ذوالقرنین در کتاب های آسمانی کیست؟
درباره ذوالقرنین که در کتاب های دینی یهودیان، مسلمانان و مسیحیان سخن آمده است؛ چندگانگی و اختلاف نظرهایی وجود دارد. به طور معمول ذوالقرنین می تواند لقب یکی از افراد قدرتمند تاریخ نظیر اسکندر مقدونی، کوروش دوم (هخامنشی )، خشیارشا، داریوش بزرگ باشند. اما به طور کلی با توجه به اسناد و مدارکی که وجود دارد موجه ترین فردی که می تواند لقب ذوالقرنین را دارا باشد، کوروش دوم است.
مرگ کوروش هخامنشی
روایت های گوناگونی برای مرگ کوروش بزرگ وجود دارد؛ برخی افراد بر این باورند که کوروش در میدان جنگ به دست ماساژت ها که یکی از ایل های ایرانی تبار به حساب می آمدند، زخمی شده و پس از 3 روز تحمل درد جان خود را از دست می دهد. اما برخی محققان این موضوع را رد می کنند و بر این باروند که کوروش به مرگ طبیعی در پاسارگاد از دنیا رفته است.
جانشین کوروشهخامنشی
همانطور که اشاره داشتیم، نتیجه ازدواج وی با کاساندان (همسر کوروش بزرگ) دو فرزند پسر و سه فرزند دختر بود که کوروش بزرگ قبل از آنکه به شرق حمله کند، کمبوجیه را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و امور مملکت را به دست یکی از فرزندانش سپرد؛ سپس کمبوجیه (شاه بابل) در سال 528 پیش از میلاد مسیح به مصر حمله کرد و آن جا را فتح نمود.
آرامگاه کوروش هخامنشی
جسد کوروشهخامنشی را در شهر شیراز که حدود یک کیلومتر جنوب غربی با پاسارگاد فاصله دارد به خاک سپردند. همچنین جالب است بدانید که در سال 2004 میلادی سازمان جهانی میراث یونیسکو، مقبره کوروش دوم را به عنوان زیر مجموعه پاسارگاد ثبت کرده است.
شجره نامه کوروش هخامنشی
خلاصه ای از زندگینامه کوروش هخامنشی
پیش ازکمبوجیه دوم
پس ازکمبوجیه یکم
همسر: کاساندان
کاخ: پاسارگاد
دودمان: هخامنشیان
بنا به گفتهٔ هرودوت، آستیاگ (پدربزرگ کوروش) شبی در خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که کشور ماد و تمام آسیا را غرق کرد. مغها خواب وی را چنین تعبیر کردند که فرزند دخترش روزی بر تمام آسیا چیره خواهد شد. از این روی، وی دخترش ماندانا را به یکی از بزرگان پارس به زناشویی داد. پس از تولد نوهاش، وی خواب دیگری دید که تاکی از بدن ماندانا روییده و تمام آسیا را فراگرفتهاست پس او فرزند دخترش را به یکی از بستگانش به نام هارپاگ سپرد و دستور داد که کودک را نابود کند.
هارپاگ، کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام میترادات (مهرداد) داد و از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ درندگان گردد. چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سِپاکو از موضوع باخبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. چوپان نظر همسرش را پذیرفت و جسد مردهٔ فرزندش را به مأموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت. هارپاگ هم جسد پسر چوپان را با اسمی دیگر در مقبرهٔ شاهی دفن کرد.
سالها بعد هنگامی که کوروش ده ساله شده بود و با کودکان بازی میکرد، آن کودکان کوروش هخامنشی را به عنوان پادشاه برگزیدند. کوروش در میان بازی، دستور داد یکی از کودکان را تنبیه کنند. پدر آن پسر به نام آرتمبارس نزد آستیاگ شکایت کرد و اظهار داشت که یکی از بردگان وی فرزند درباریان را چوب زدهاست. کوروش را نزد آستیاگ فرستادند تا تنبیه شود. شاه با مشاهدهٔ کوروش و شباهت وی با افراد خانواده، چنین سوءظن برد که مبادا او کوروش نوهٔ خودش باشد.
شاه چوپان را تهدید کرد که اگر حقیقت را نگوید شکنجه خواهد شد و وی حقیقت را بیان داشت. پس از آن، شاه هارپاگ را احضار کرد و از وی پرسید: «طفل دخترم را که به تو سپرده بودم، چگونه کشتی؟» هارپاگ با دیدن چوپان پاسخ داد که: «پس از آنکه طفل را به خانه بردم، خواستم طوری رفتار کنم که امر تو اجرا شده باشد و قاتل پسر دخترت هم نباشم.» او گفت حالا که طفل زنده مانده، باید خدا را شکر کرد و ضیافتی داد و از هارپاگ خواست به این میهمانی بیاید و فرزندش را هم همراه بیاورد.
پس از آن هارپاگ را به بی رحمانهترین شکل تنبیه کرد، بدین ترتیب که او را برای صرف شام دعوت نمود و بدون آنکه وی خبردار شود گوشت بدن فرزند هارپاگ را به عنوان غذا، به خورد پدر داد. مدتی بعد آستیاگ بار دیگر به جادوگران و کاهنان روی آورد و از آنها سؤال کرد که آیا هنوز باید از آن خطر از جانب نوادهاش بترسد یا خیر؟ آنها پاسخ دادند که رؤیای شاه هماکنون تعبیر شدهاست برای آنکه کوروش هنگامی که با کودکان دیگر بازی میکرد به عنوان شاه انتخاب شد؛ بنابراین دیگر نیاز نیست از وی بترسد. پس از آن آستیاگ آرام گرفت و نوادهاش را به پارس نزد پدر و مادرش فرستاد.
پدر: کمبوجیه یکم
مادر: ماندانا
فرزندان: کمبوجیه
بردیا
آتوسا
آرتیستون
رکسانا
نام کوروش هخامنشی به عنوان یکی از بزرگان تاریخ جهان یاد می شود و از آنجا که کوروش بزرگ یک ایرانی تبار اصیل است هر ایرانی موظف است تا درباره این فرد بزرگ اطلاعاتی داشته باشد. ما در اینجا سعی کردیم تمامی جوانب را در نظر بگیریم و همه را به صورت کامل شرح دهیم تا درباره این فرد بزرگ بیشتر اطلاعات داشته باشید.
کوروش هخامنشی (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیانگذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. کوروش هخامنشی ، بهخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شدهاست.
ایرانیان کوروش هخامنشی را پدر و یونانیان، که وی سرزمینهای ایشان را تسخیر کرده بود، کوروش هخامنشی را سرور و قانونگذار مینامیدند. یهودیان کوروش هخامنشی را به منزله مسحشده توسط پروردگار بشمار میآوردند، ضمن آنکه بابلیان کوروش بزرگ را مورد تأیید مردوک میدانستند.
نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی بود که در بین سال های ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر نواحی گسترده ای از آسیا حکومت می کرد. کوروش در منشور خود که در بابل کشف شده، خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ چیش پیش، شاه بزرگ انشان، از خانواده ای که همیشه پادشاه بوده است» معرفی می کند.
همسر کوروش هخامنشی
کوروش هخامنشی همسری به نام کاساندان از خاندان هخامنشی برگزید که از او دارای ۴ فرزند بود. دو تن از فرزندان کوروش هخامنشی پسر و دو تن دیگر دختر بودند.
پسران کوروش کمبوجیه دوم و بردیا نام داشتند و یکی از دخترانش آتوسا نام داشت اما در منابع تاریخی نام دیگر دختر کوروش هخامنشی ذکر نگردیده است. کامبیز دوم پس از مرگ پدر به جای او به تخت شاهی نشست و برادر دیگر خود بردیا را کشت. او پس از فتح مصر در راه بازگشت به ایران خودکشی کرد.
گاهشمار دوران پادشاهی کوروشهخامنشی
سالها پیش از میلاد است.
۵۵۸: آغاز پادشاهی کوروش در انشان (فارس) و خوزستان. انتقال پایتخت هخامنشیان به شوش.
۵۵۰: شکست ایشتوویگو شاه ماد از کوروش و پیرو آن فتح هگمتانه. اتحاد ماد و پارس.
۵۴۹ تا ۵۴۸: تسخیر سرزمینهای پارت، جرجان و احتمالاً ارمنستان توسط کوروش.
۵۴۶: فتح سارد پایتخت لیدی توسط کوروش و شکست کرزوس پادشاه لیدی.
۵۳۹: فتح بابل ثروتمندترین شهر غرب آسیا توسط کوروش. سقوطی که با مقاومت کم سپاه بابل در کرانه ساحلی رود دجله به وقوع پیوست
۵۳۹: کوروش به یهودیان آواره اجازه داد تا به اورشلیم بازگردند و در آنجا آزادانه برای خود کنیسه بسازند.
۵۲۹: کوروش به قبایل سکاها در شمال شرق ایران حمله کرد و در جنگ با ماساگتها کشته شد. کوروش هخامنشی را در پاسارگاد دفن کردند. پس از او کمبوجیه دوم فرزند کوروش به تاج و تخت رسید.
بیشتر بخوانید:
فیلم/ راز مرگ کوروش
دوران قدرت کوروش هخامنشی
کوروش هخامنشی ابتدا علیه ایشتوویگو، شاه ماد، به جنگ برخاست و سپس به پایتخت حکومت ماد در هگمتانه یورش برد و با کمکهایی که از درون سپاه ماد به کوروش شد، هگمتانه را فتح کرد. سپس کرزوس، شاه لیدیه را شکست داد و بهسوی سارد لشکر کشید و پس از دو هفته، شهر سارد به اشغال نیروهای ایرانی درآمد. کوروش مسئولیت فتح دیگر شهرهای آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و خود به اکباتان بازگشت و بهسوی «پارت»، «زرنگ»، «هرات»، «خوارزم»، «باختر»، «سغد»، «گندار»، «ثهتَگوش» و «اَرَخواتیش» لشکر کشید. جزئیات این جنگها در تاریخ ثبت نشدهاست و اطلاع کمی دربارهٔ جزئیات این نبردها وجود دارد.
با شکست کشور ماد به وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ ساله ایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش هخامنشی به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش هخامنشیر به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.
کوروش هخامنشی پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش بزرگ نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.
اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد کوروش هخامنشی به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزلایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هخامنشی هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر میپنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیوارههای آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش هخامنشی مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.
نکته قابل توجه رفتار کوروش هخامنشی پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردمسارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش هخامنشی را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.
پس از لیدی کوروش هخامنشی نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد.
هدف اصلی کوروش هخامنشی از لشکرکشی به شرق، تأمین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش هخامنشی به معارضه بپردازد وجود نداشت. کوروش هخامنشی با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمینهای تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروشهخامنشی و عهدی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود.
ذوالقرنین
درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشدهاست.
کوروشهخامنشی سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها بررسیهایی انجام شده، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیههای قرآن، تورات، و انجیل تنها کوروش هخامنشی است که موجهترین دلایل را برای احراز این لقب دارا میباشد. شماری از فقهای معاصر شیعه نیز کوروش هخامنشی را ذوالقرنین میدانند. آیت الله طباطبایی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله صانعی از معتقدان این نظر هستند.
مرگ کوروش هخامنشی
روایت هرودوت
هرودوت مورخ یونانی نوشته که کورش پس از آنکه بابل را فتح کرد برای مطیع کردن ماساژتها که در شرق رود آراکس (سیحون) سکونت داشتند لشکرکشی کرد. وی ابتدا به فرمانروای ماساژتها تهمرییش («تُمیریس) که بیوهٔ پادشاه سابقشان بود پیشنهاد ازدواج داد اما او که دانست مقصود کوروش تسلط بر سرزمین اوست نپذیرفت و کورش به قصد جنگ با او به سوی سیحون حرکت کرد. او در ابتدا با حیلهٔ جنگی توانست یکسوم سپاه ماساژتها را نابود کند اما ملکه تمیریس با جمعآوری تمام قوای خود به او حملهور شد و در جنگی سنگین به پیروزی رسید. بیشتر سپاه کورش نابود شده و کوروش هخامنشی نیز کشته شد.
روایت کتزیاس
کتزیاس مورخ دیگر یونانی جنگ کورش را با قومی به نام دِربیک به پادشاهی آمُرّایوس گزارش کردهاست. دربیکها توانستند با فیلهای جنگی خود سوارهنظام ایرانیان را محاصره کرده و کوروش بزرگ از اسب به زیر افتاده و یک جنگجوی هندی - که از متحدین دربیکها بودند- او را با زوبینی که به رانش میخورد، مجروح میکند. روز بعد «آمورگِس» پادشاه سکائی به کمک ایرانیان آمده و آنها فاتح شده و دربیکها مطیع میشوند اما کورش چند روز بعد پس از وصیت به اطرافیان خود و تعیین کمبوجیه به عنوان جانشین خود میمیرد.
روایت برس کلدانی
از بروسوس مورخ کلدانی نقل قول شده که کوروش در نبرد با قوم داها کشته شد. دها از اقوام ساکن اطراف گرگان بودهاند.
روایت تروگ پمپهای
تروگ پمپهای مورخ رومی هم روایتی مشابه هرودوت را اتخاذ کرده با این تفاوت که مینویسد سپاه ۲۰۰ هزار نفرهٔ کوروش در گردنههای کوهستان به محاصرهٔ سپاه ملکه ماساژتها درآمده و تمامی آنها نابود شده، حتی یک نفر هم زنده نمیماند تا خبر این واقعه را ایرانیان برساند.
روایت گزنفون
کسنوفون مورخ یونانی مرگ کورش را در کتاب کوروشنامه به شکل طبیعی و در پارس گزارش داده. به گفتهٔ او کورش در خواب از مرگ خود مطلع میشود و پس از نیایش و وصیتهایی به نزدیکان و دوستان و بزرگان کشور از دنیا میرود. روایت کسنوفون در مورد مرگ کورش به داستانهای اساطیری مربوط به مرگ کیخسرو پادشاه کیانی شباهت دارد.
جانشین کوروش هخامنشی
کوروش از تنها همسر خود کاساندان، دو پسر به نامهای کمبوجیه و بردیا داشت که کمبوجیه را پیش از لشکرکشی به شرق، بهعنوان ولیعهد خود انتخاب کرد. کمبوجیه بهواسطهٔ انتصابش بهعنوان «شاه بابل»، عملاً بهعنوان جانشین تعیین شده بود و کوروش، امور این مملکت را به او واگذار کرد. احتمالاً کمبوجیه پس از مرگ پدرش، به مرزهای شمال شرقی سامان داد و در پاییز سال ۵۲۸ پیش از میلاد، حمله به مصر را آغاز کرد و توانست آنجا را فتح کند.
میراث کوروش هخامنشی
پس از مرگ کوروش هخامنشی پسرش کمبوجیه دوم (کامبیز دوم) به پادشاهی برگزیده شد. کمبوجیه دوم قبل از عزیمت به مصر برای تصرف آن کشور، برادرش بردیا را کشت و سپس به مصر لشگر کشید. او پس از تصرف مصر بر تخت شاهی نشست و خود را فرزند خدایان معرفی کرد اما مدتی بعد گاو مقدس مصریان را کشت.
عده ای اعتقاد دارند این کار او به دلیل ابتلا به بیماری جنون و عده ای اعتقاد دارند به دلیل جلوگیری از جهالت مردم و پرستش گاو بوده است زیرا بر اساس اعتقادات کامبیز که یکتا پرست و یزدان پرست بود، گاو موجود مقدسی محسوب نمی شد.
زمانی که او در مصر بود یک مغ که برادرش بسیار به بردیا، برادر مقتول کامبیز شباهت داشت به توسط آن مغ به کاخ شاهی راه یافت. این فرد که گئوماته نام داشت خود را بردیا فرزند کوروشهخامنشی معرفی نمود و به تخت سلطنت نشست. زمانی که این خبر به کامبیز رسید از مصر به سوی ایران حرکت کرد اما در سوریه کنونی خودکشی نمود.
پس از مرگ کامبیز پسر کوروش هخامنشی و فاش شدن راز گئوماته یک گروه ۷ نفره از شاهزادگان هخامنشی در کاخ شاهی اقدام به قتل گئوماته و برادرش کردند و یکی از این ۷ نفر با نام داریوش هخامنشی بر تخت سلطنت نشست. داریوش که یکی از عمو زادگان کوروش هخامنشی محسوب می شد پس از رسیدن به قدرت به بسط کشور پارس اقدام نمود و در نبردی به نام ماراتن با ارتش یونان به جنگ پرداخت اما شکست خورد. اگرچه امروزه این مسئله که ارتش ایران در این جنگ شکست خورده باشد توسط تعدادی محل تردید قرار گرفته است.
ارتش پارس در زمان داریوش تا شبه جزیره بالکان پیش روی کرد و پس از مرگ داریوش پسرش خشایار شاه به قدرت رسید. خشایار شاه با لشگری انبوه که تاریخ تا به آن روز نظیرش را ندیده بود به یونان حمله کرد و اگرچه در جنگ سالامین شکست خورد اما موفق شد آتن پایتخت یونان را به تصرف خود درآورد.در جریان این لشگر کشی آتن آتش گرفت و تا به امروزه این کشمکش که ایرانیان به عمد آن را آتش زده اند و یا خیر ادامه دارد.
امپراطوری هخامنشی در سال ۳۳۱ قبل از میلاد با حمله اسکندر مقدونی سرنگون شد و داریوش سوم آخرین شاه آن بود. اگرچه باز هم عده ای اعتقاد دارند یورش اسکندر به ایران فاقد هرگونه حقیقت تاریخی است.
امپراطوری هخامنشی با تصرف مصر در افریقا و تصرف مناطقی از بالکان عملا تبدیل به تنها امپراطوری دنیا شد که در سه قاره جهان آن روز دارای قلمرو بوده است و اگرچه بعدها رومیان نیز این امکان را به دست آوردند که در هر سه قاره جهان آن روز گسترش قلمرو دهند اما هخامنشیان اولین امپراطوری بودند که در هر سه قاره نفوذ کردند.
داریوش هخامنشی در زمان حیات خود دستور ساخت تخت جمشید یا پرسپولیس را صادر کرد و با بنای کاخ های با شکوه آن را به عنوان پایتخت هخامنشیان برگزید و خود را شاهنشاه (شاه شاهان) نامید. شکوه این شهر آنچنان بود که سفرای خارجی و بازرگانان دیگر کشورها پس از ورود به آن دچار شگفت زدگی فراوان می شدند.
همچنین داریوش در کتیبه ای برای ایران دعای بسیار جالبی دارد که حتی امروزه نیز توسط ایرانیان بسیار به آن ارجاع داده می شود. او در این کتیبه برای ایران این چنین دعا می کند: خداوند این کشور را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد. در زمان داریوش ساخت بنای پرسپولیس بنیان گذاشته شد که در آن قصرهای متعدد ساخته شد و سربازان گارد جاویدان به محافظت از آن قصرها گمارده شدند.
داریوش همچنین برای گسترش تجارت در زمان خود دستور ساخت راه های متعددی را صادر نمود که یکی از مشهورترین این را هها، راه شاهی است که از شوش به سارد کشیده شد. او برای محافظت از این راه ها قلعه هائی در طول این جاده ها بنا نمود و امنیت بازرگانی را افزایش داد.
با بنا نمودن راه ها تجارت بین شرق و غرب از طریق امپراطوری هخامنشی تسهیل گردید زیرا راه ابریشم که راهی بود که به واسطه آن کالاهائی مانند ابریشم از خاور دور و چین به اروپا (یونان و بعدها روم) صادر می شد، به دلیل ایجاد امنیت و ساخت راه بسیار افزایش یافت و ایران تبدیل به پل ارتباطی بین غرب و شرق گردید و موجب گسترش فرهنگ و تمدن بشری شد. همچنین داریوش اولین سیستم پستی دنیا را ایجاد کرد.
او دستورداد تا در طول مسیر راه ها چاپارخانه هائی احداث شود و پیک هائی که حامل نامه بودند پس از طی مسافتی در این چاپارخانه ها نامه را پیک دیگری که آماده خدمت بود می دادند. این پیک نیز پس از طی مسافتی مجددا در چاپارخانه بعدی نامه را پیک بعدی می داد و به این ترتیب همیشه پیک و اسب خسته با یک پیک و اسب تازه نفس جابجا می شدند. این امر موجب می شد تا داریوش بسیار زودتر از دیگر حاکمان جهان از اخبار مطلع شود.
منشور کوروشهخامنشی
از کوروش هخامنشی تنها سند نسبتاً مفصلی که برجای مانده، استوانهای به طول ۲۲٫۵ سانتیمتر و عرض ۱۱ سانتیمتر از جنس خاک رس با نوشتهای ۴۵ سطری بهزبان بابلی است که امروزه با شمارهٔ ۹۰۹۲۰ در اتاق ۵۲ بخش ایران باستان موزهٔ بریتانیا نگهداری میشود.
تکهٔ اصلی استوانه کوروش هخامنشی در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط هرمزد رسام در حفاری معبد مردوک در بابل پیدا شد، این تکه منشور کوروش حاوی ۳۵ خط بود. تکهٔ دوم منشور کوروش هخامنشی که شامل خطهای ۳۶ تا ۴۵ میشود، در سال ۱۹۷۵ میلادی در کلکسیون بابل دانشگاه ییل یافت شد و به منشور اصلی پیوست گردید.
در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل متحد منشور کوروش هخامنشی را به همهٔ زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل در فضای بین تالار اصلی شورای امنیت و تالار قیومت در شهرنیویورک قرار داده شد. در این مکان، نمونهای از آثار فرهنگی کشورهای گوناگون وجود دارد.
متن منشور :
۱) « کوروش» شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه توانا ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد.
٢) شاه نواحی جهان.
۳) چهار[ ...... ] من هستم [ ...... ] به جای بزرگی ، ناتوانی برای پادشاهی کشورش معین شده بود.
۴) نبونید تندیس های کهن خدایان را از میان برد [ ...... ] و شبیه آنان را به جای آنان گذاشت.
۵) شبیه تندیسی از ( پرستشگاه ) ازاگیلا ساخت [ ...... ] برای « اور» و دیگر شهرها.
۶) آیین پرستشی که بر آنان ناروا بود [ ...... ] هر روز ستیزه گری می جست. همچنین با خصمانه ترین روش.
۷) قربانی روزانه را حذف کرد [ ...... ] او قوانین ناروایی در شهرها وضع کرد و ستایش مردوک ، شاه خدایان را به کلی به فراموشی سپرد.
۸) او همواره به شهر وی بدی می کرد. هر روز به مردم خود آزار می رسانید. با اسارت ، بدون ملایمت همه را به نیستی کشاند.
۹) بر اثر دادخواهی آنان « الیل » خدا ( مردوک ) خشمگین گشت و او مرزهایشان. خدایانی که در میانشان زندگی می کردند ماوایشان را راه کردند.
۱۰) او ( مردوک ) در خشم خویش ، آنها را به بابل آورد ، مردم به مردوک چنین گفتند : بشود که توجه وی به همه ی مردم که خانه هایشان ویران شده معطوف گردد.
۱۱) مردم سومر و اکد که شبیه مردگان شده بودند ، او توجه خود را به آنان معطوف کرد. این موجب همدردی او شد ، او به همه ی سرزمین ها نگریست.
۱٢) آنگاه وی جستجوکنان فرمانروای دادگری یافت ، کسی که آرزو شده ، کسی که وی دستش را گرفت. کوروش پادشاه شهر انشان. پس نام او را بر زبان آورد ، نامش را به عنوان فرمانروای سراسر جهان ذکر کرد.
۱۳) سرزمین « گوتیان » سراسر اقوام « مانداء» را مردوک در پیش پای او به تعظیم واداشت. مردمان و سپاه سران را که وی به دست او ( کوروش ) داده بود.
۱۴) با عدل و داد پذیرفت. مردوک ، سرور بزرگ ، پشتیبان مردم خویش ، کارهای پارسایانه و قلب شریف او را با شادی نگریست.
۱۵) به سوی بابل ، شهر خویش ، فرمان پیش روی داد و او را واداشت تا راه بابل در پیش گیرد. همچون یک دوست و یار در کنارش او را همراهی کرد.
۱۶) سپاه بی کرانش که شمار آن چون آب رود برشمردنی نبود با سلاح های آماده در کنار هم پیش می رفتند.
۱۷) او ( پروردگار) گذاشت تا بی جنگ و کشمکش وارد شهر بابل شود و شهر بابل را از هر نیازی برهاند. او نبونید شاه را که وی را ستایش نمی کرد به دست او ( کوروش ) تسلیم کرد.
۱۸) مردم بابل ، همگی سراسر سرزمین سومر و اکد ، فرمانروایان و حاکمان پیش وی سر تعظیم فرود آوردند و شادمان از پادشاهی وی با چهره های درخشان به پایش بوسه زدند.
۱۹) خداوندگاری ( مردوک ) را که با یاریش مردگان به زندگی بازگشتند ، که همگی را از نیاز و رنج به دور داشت به خوبی ستایش کردند و یادش را گرامی داشتند.
٢۰) من کوروش هستم ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سرزمین سومر و اکد ، شاه چهار گوشه ی جهان.
٢۱) پسر شاه بزرگ کمبوجیه ، شاه شهر انشان ، نوه ی شاه بزرگ کوروش ، شاه شهر انشان ، نبیره ی شاه بزرگ چیش پیش ، شاه انشان.
٢٢) از دودمانی که همیشه از شاهی برخوردار بوده است که فرمانروائیش را « بعل » و « نبو » گرامی می دارند و پادشاهیش را برای خرسندی قلبی شان خواستارند. آنگاه که من با صلح به بابل درآمدم
٢۳) با خرسندی و شادمانی به کاخ فرمانروایان و تخت پادشاهی قدم گذاشتم. آنگاه مردوک سرور بزرگ ، قلب بزرگوار مردم بابل را به من منعطف داشت و من هر روز به ستایش او کوشیدم.
٢۴) سپاهیان بی شمار من با صلح به بابل درآمدند. من نگذاشتم در سراسر سرزمین سومر و اکد تهدید کننده ی دیگری پیدا شود.
٢۵) من در بابل و همه ی شهرهایش برای سعادت ساکنان بابل که خانه هایشان مطابق خواست خدایان نبود کوشیدم [ ...... ] مانند یک یوغ که بر آنها روا نبود.
٢۶) من ویرانه هایشان را ترمیم کردم و دشواری های آنان را آسان کردم. مردوک خدای بزرگ از کردار پارسایانه ی من خوشنود گشت.
٢۷) بر من ، کوروش شاه که او را ستایش کردم و بر کمبوجیه پسر تنی من و همچنین بر همه ی سپاهیان من
٢۸) او عنایت و برکتش را ارزانی داشت ، ما با شادمانی ستایش کردیم ، مقام والای ( الهی ) او را . همه ی پادشاهان بر تخت نشسته
٢۹) از سراسر گوشه و کنار جهان ، از دریای زیرین تا دریای زبرین شهرهای مسکون و همه ی پادشاهان « امورو » که در چادرها زندگی می کنند.
۳۰) باج های گران برای من آوردند و به پاهایم در بابل بوسه زدند. از [ ...... ] نینوا ، آشور و نیز شوش
۳۱) اکد ، اشنونه ، زمیان ، مه تورنو ، در ، تا سرزمین گوتیوم شهرهای آن سوی دجله که پرستشگاه هایشان از زمان های قدیم ساخته شده بود.
۳٢) خدایانی که در آنها زندگی می کردند ، من آنها را به جایگاه هایشان بازگردانیدم و پرستشگاه های بزرگ برای ابدیت ساختم. من همه ی مردمان را گرد آوردم و آنها را به موطنشان باز گردانیدم.
۳۳) همچنین خدایان سومر و اکد که نبونید آنها را به رغم خشم خدای خدایان ( مردوک ) به بابل آورده بود ، فرمان دادم که برای خشنودی مردوک خدای بزرگ
۳۴) در جایشان در منزلگاهی که شادی در آن هست بر پای دارند. بشود که همه ی خدایانی که من به شهرهایشان بازگردانده ام
۳۵) روزانه در پیشگاه « بعل » و « نبو » درازای زندگی مرا خواستار باشند ، بشود که سخنان برکت آمیز برایم بیایند ، بشود که آنان به مردوک سرور من بگویند : کوروش شاه ستایشگر توست و کمبوجیه پسرش
۳۶) بشود که روزهای [ ...... ] من همه ی آنها را در جای با آرامش سکونت دادم.
۳۷) [ ...... ] برای قربانی ، اردکان و فربه کبوتران.
۳۸) [ ...... ] محل سکونتشان را مستحکم گردانیدم.
۳۹) [ ...... ] و محل کارش را.
۴۰) [ ...... ] بابل.
۴۱) [ ...... ] ۴٢) [ ...... ] ۴۳) [ ...... ] ۴۴) [ ...... ] ۴۵) [ ...... ] تا ابدیت .
آرامگاه کوروش هخامنشی
آرامگاه کوروش هخامنشی در فاصلهٔ حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخهای پاسارگاد قرار داد. این اثر در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان زیر مجموعهٔ پاسارگاد تحت شمارهٔ ۱۱۰۶ در میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاست.
آرامگاه کوروش هخامنشی بر روی سکوی مرتفعی قرار گرفته که این سکو خود نیز از قطعات تراشیده شدهٔ سنگ تشکیل شدهاست. بر بالای سکو اتاق مخصوص دفن جسد قرار دارد. این اتاق ۲٫۱۰ متر پهنا، ۳٫۱۷ متر طول و ۲٫۱۰ متر ارتفاع دارد. مدخل آن ورودی کوچک و باریکی است. آرامگاه به وسیلهٔ سنگهای شیروانی مانند سهگوش پوشیده میشود، ارتفاع کامل ساختمان حدود ۱۱ متر است.
ارتفاع کلی بنا اندکی بیش از ۱۱ متر است. سکوی اول که پلهٔ اول را تشکیل میدهد، ۱۶۵ سانتیمتر ارتفاع دارد، اما حدود ۶۰ سانتیمتر آن در اصل نتراشیده و پنهان بودهاست، یعنی این هم مانند پلکان دوم و سوم دقیقاً ۱۰۵ سانتیمتر ارتفاع داشتهاست. پلکان چهارم و پنجم و ششم هر یک ۵۷٫۵ سانتیمتر ارتفاع دارند. پهنای سکوها نیم متر است و سطح سکوی ششمین که قاعدهٔ اتاق آرامگاه را تشکیل میدهد، حدود ۶٫۴۰ متر در ۵٫۳۵ متر است.
آرامگاه کوروش هخامنشی که بهاحتمال زیاد پیش از مرگش و به فرمان خودش ساخته شدهبود، در همهٔ دوران هخامنشی مقدس بهشمار میرفت و به خوبی از آن نگهداری میکردند. در دورهٔ اسلامی، این بنا به «مشهد مادر سلیمان» معروف بود و نخستین شخصی که دریافت مشهد مادر سلیمان همان آرامگاه کوروش بزرگ است، رابرت کرپورتر جهانگرد و دیپلمات انگلیسی بود که در سال ۱۸۱۸ میلادی از پاسارگاد دیدن کرده بود.
بناها و کاخهای کوروش هخامنشی
عمدهٔ بناهایی که توسط کوروش هخامنشی ساختهشده، در محوطهٔ پاسارگاد قرار دارد. آرامگاه کورش هخامنشی که ساختهٔ خود کوروش بود، چنان ارتباطی از نظر طراحی نقشه و کاربرد نماپردازی در میان باغ بزرگ پاسارگاد با کاخهای دروازه، اختصاصی و بار نشان میدهد که مشخص میشود طراح همهٔ آنها، یک نفر بوده و آن کاخها هم نتیجهٔ سلیقهٔ کورشهخامنشی بودهاند. کتیبههای سه زبانهٔ عیلامی، پارسی و اکدی بر روی جرزها و درگاههای آن سه کاخ، تأیید دیگریاست که این کاخها توسط کوروش هخامنشی ساخته شدهاند.
بدنهٔ اصلی کاخهای پادشاهی کوروشهخامنشی در پاسارگاد، از سالنهای ستوندار تشکیل شدهاست. تالار عمومی (کاخ S) حدوداً در سال ۵۳۹ پیش از میلاد ساخته شده بود. تالار ستوندار آن دو ردیف چهار ستونی دارد و کاخ مسکونی کوروش (کاخ P) بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۳۵ پیش از میلاد بنا شدهاست. سالن ستوندار این کاخ پنج ردیف ستون و در هر ردیف شش ستون دارد، و سرسرای آن در جنوب شرقی به ابعاد ۷۵٫۵×۹٫۳ متر است.
کاخ دروازه در حدود شرقی محوطهٔ اصلی قرار دارد و شامل یک تالار ستوندار با نقشهٔ چهار ضلعی و ابعاد ۲۵٫۵×۲۸٫۵ متر است و ۸ ردیف ستون دارد.
کوشکهای A و B که در شرق و جنوب باغ شاهی قرار دارند، احتمالاً دو ورودی به باغ سلطنتی بودهاند. از این دو، کوشک B بهتر حفظ شدهاست که این کوشک با ابعاد ۱۱٫۷×۱۰٫۱ متر از یک سکوی چهارضلعی از سنگهای آراسته تشکیل شدهاست.
دیوار نوشتهها
سه کتیبه کوچک از کوروش هخامنشی به زبانهای فارسی باستان، ایلامی و اکدی به دست آمده است که بخشهایی از آن آسیب دیده بود.
دو گونه کتیبههای ۳ زبانه کوروش هخامنشی (CMa,CMc) روی ۳ بنای جایگاه اصلی پاسارگاد (یا در نسخههای متعدد نوشته شده) به دست آمده است.
نخستین بنا (CMa) رواقی است مشرف به جایگاه که «درِ R» نام دارد. این رواق نقش برجستهای دارد که فرشتهای بالدار را نشان میدهد. این اثر تا اواخر قرن گذشته به عنوان نمونهای از کتیبههای CMa برپا بوده است. اگر در نظر بگیریم که سازندگان پاسارگاد بر ایجاد تقارن در کارهای تزئینی و بویژه کتیبهها، ارجحیت قائل بودهاند، احتمال دارد که سابق بر این حداقل هشت نسخه از این کتیبه روی بنا وجود داشته باشد.
در قصر «S» که اغلب آن را «تالار بار» مینامند و «قصر P» که احتمالاً به عنوان محل سکونت کوروش هخامنشی استفاده میشد نیز نزدیک به بیست نسخه از CMa موجود بوده که تنها دو تای آنها تا روزگار ما، در هر قصری یک نسخه، حفظ شده است، دو تا نیز در «قصر S» تا قرن نوزدهم موجود بوده است.
دوچرخه سواری طول دریای کاسپین بمناسبت پاسداشت 14 مرداد روز مشروطه خواهان و 26 مرداد بازگشت آزادگان قهرمان و استوار به میهن
جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید
جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید
امروز پیروز و فرخ روز رشن ایزد و امردادماه، 18 اَمُردادماه سال 3759 زرتشتی، پنجشنبه 14 اَمُردادماه 1400 خورشیدی، اَمُرداد نماد جاودانگی و بیمرگی،
فرمان مشروطیت در اصل فرمان تشکیل مجلس شورای ملیست که مظفرالدین سلطان قاجار در ۱۳ ا مردادماه ۱۲۸۵ خورشیدی امضا کرد و یک روز بعد در تاریخ ۱۴ امردادماه ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت صادر شد.
7 ماه پس از دستور بنیادگذاری «عدالتخانه»، مظفرالدین سلطان قاجار با امضای این فرمان، درخواست بستنشینان در جنبش مشروطه ایران را پذیرفت و با مشارکت مردم در کار فرمانروایی موافقت کرد و بدین گونه در سرزمین ایران حکومت مشروطه پایهگذاری شد. کسانی که خواهان «مجلس شورا» بودند و برای رسیدن به این هدف در سفارتخانه انگلستان در تهران بستنشین شده بودند آنجا را ترک کردند. سفارت روسیه در تهران که مشروطهخواهی را زیر سر دولت لندن میدانست اینگونه بستنشینی را سند مخالفت قرار داد و به افشاگری و خردهگیری دست زد. با فرمان مشروطیت بستنشینی کسانی که خاک ایران را ترک کرده بودند به پایان رسید. پس از صدور فرمان مشروطیت، در مدت پنج ماه قانون اساسی شامل 51 اصل تدوین، هشتم دیماه به تصویب مجلس و سپس به امضای مظفرالدین رسید و مظفرالدین که به بیماری سِل دچار بود هجدهم دیماه در 54 سالگی درگذشت و پسر او محمدعلی میرزا برجایش نشست.
خطاب فرمان به صدراعظم، یعنی میرزا نصراللهخان مشیرالدوله است که خود در تهیه آن و راضی کردن سلطان مظفرالدین به امضای آن کوشش کرده بود. اصل فرمان به خط و انشای احمد قوام است.
این نخستین بار نبود که ایران دارای مجلس شورا میشد؛ ایران در دوران چهارصد ساله حکومت اشکانیان (پارتیان ـ خراسانیان) هم دارای مهستان و در عمل مشروطه بود و برای بررسی و تصویب قوانین و گماردن مهم حتا تعیین شاه و فرمانده نیروهایی که به جبهه فرستاد میشدند، دو مجلس وجود داشت که مجلس عالیتر و همچنین نشست مشترک آنها را مِهستان (مجمع بزرگان ـ سنا) میخواندند. شاهان ساسانی نیز ایران را که چند برابر امروز گستردگی داشت با کمک یک «شورای دولتی» اداره میکردند. (برگرفته از تارنمای نوشیروان کیهانیزاده)
020ایزد عدل و داد در دین مزدیسنى. در اوستا رَشْنو Rašnu و در پهلوى رَشْن Rašn به معناى عادل و دادگر است. رَشْن در اوستا اغلب با صفت رَزْیشْته Razišta (در پهلوى رزیستک Razistak) وبه صورت رَشْنو رزْیشْتَه به معناى راست تر و درست تر آمده است، و در فارسى معمولاً این ایزد با صفتش «رَشْن راست» خوانده مى شود.
هجدهمین روز از هر ماه در گاهشمار زرتشتی به نام رشن پیوند یافته است. رَشن (رَشْنو) ـ ایزد دادگرى و آزمایش ایزدى، ایزد درستی و دادگری که از ایزدان سرای پسین و از داوران روز جزا هست. یشت رشن، یشتی هست در ستایش رَشن، رَشنو، رشن یشت ، یشت دوازدهم اوستا هست.
ابوریحان بیرونى در الآثار الباقیة (ص73) در فهرست روزهاى ایرانى، این ایزد را رَشْن خوانده که در زبان سُغدى رَسْن Rasn و در خوارزمى همان رَشْن خوانده مى شده است. در ادبیات فارسى این واژه به صورت «رش» بدون نون بکار رفته است.
فردوسى گوید: چو هور سپهر آورد روز رَش / ترا زندگى باد پدرام و خَوش،
خسروى مى گوید: مى سورى بخواه کامد رَش / مطربان پیش دار و باده بکَش.