درود بیکران بر عاشقان ایران سرزمین جاوید باد
هم میهنان گرامی پاکدلانه ترین درودهای ما که برخاسته از ژرفاهای وجودمان است را پذیرا باشید و نمایان میداریم نشان ما از ساختار این هم بود ساخته پایگاهی سوی بهره وری و دسترسی آسانتر ایرانیان به کارنامه نیاکانمان است، نیاکانی که با دلدادگی ایران را ساختند و بر من و تو است که در نگهداریش کوشش نماییم تا بدست آینده گان برسد ، پس باید با نگرشی سازگار و دیدی واقع بینانه، دلدادگی ایران و ایرانی را در وجودمان نیرومند نماییم تا تن و روان مان با شناخت بیشتری پاسدار مانداک گرانبهای نیاکانمان باشد . ما به کارنامه گذشتگان و سرشت بزرگانی که انگیزه سربلندی این مرز و بوم کهن شده اند و اندیشه های زیبایشان را برایمان به ارمغان گذاشته اند میبالیم و امیدواریم بتوانیم انگیزه سربلندی آینده گان باشیم . » بیاید یک آوا دست در دست یکدیگر با هم اندیشی و ارج نهادن به باورهای دیگران در نگهداری و جا بجایی کارنامه گذشتگان این مرز و بوم کهن به آینده گان که یک خویشکاری و نشان میهنی میباشد همگام در راستای پاسداشت این میراث کهن گامهای ارزشی برداریم.
جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید
دکتر محمد مصدق؛ از نخست وزیری تا تبعید
دکتر محمد مصدق که بود و چه کرد؟
مصدق از رجال سیاسی پایان دوره قاجار و دوره پهلوی است. شهرت مصدق بهدلیل در پیش گرفتن سیاست موازنه منفی و اعلام استقلال در صنعت نفت و ملی کردن آن است. وی چندین بار نماینده مردم تهران در مجلس بود و دو بار در مقام نخست وزیری ایران، خدمات زیادی به کشور انجام داد.
آنچه باید درباره دکتر مصدق بدانید:
دکتر مصدق که بود؟
محمد مصدق، ملقب به مصدق السلطنه، حقوقدان و سیاستمداری بود که در عصر قاجار و پهلوی میزیست. مصدق نخستین ایرانی بود که مدرک دکترای رشته حقوق را داشت. وی با تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی، چون رضاشاه را حاکمی مستبد میدانست، جزو منتقدان او شد و همین رفتار سبب شد برای مدتی تبعید و زندانی شود. مصدق بعد از سقوط رضاشاه، به عرصه سیاست ایران بازگشت. او در سال ۱۳۲۸ با چند حزب متحد شد و با همکاری حسین فاطمی، جبهه ملی ایران را تشکیل داد.
جبهه ملی با پیشنهاد دکتر فاطمی برای روبرویی با استعمار، ملی شدن صنعت نفت را طرح کرد. مصدق در سال ۱۳۳۰ نخستوزیر ایران شد و نفت را ملی کرد. انگلستان که از ملی شدن نفت ایران متضرر میشد، بهدنبال کنار گذاشتن مصدق بود. بر این اساس، طرح کودتای ۲۸ مرداد با همکاری انگلیس و آمریکا برای کنارگذاری مصدق ریخته شد و با حمایت پهلوی دوم و نیروهای نظامی مخالف مصدق به انجام رسید.
مصدق در کشورهای خاورمیانه، قهرمان مبارزه با استبداد محسوب میشود
مصدق از طرفداران انقلاب مشروطه بود و در دوره نخستوزیری خود تلاش کرد تا طبق قانون مشروطه، قدرت شاه را محدود کرده و به تقویت نهادهای مدنی بپردازد. برخی کودتای ۲۸ مرداد را روز رستاخیز ایران نامیدند؛ اما بعد از گذشت ۶۰ سال، سازمان سیا با انتشار اسنادی به دخالت مستقیم در کودتای ۲۸ مرداد اعتراف کرد.
مصدق از پیشگامان نهضت ضد استعماری بود، او نهتنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان سوم نیز جزو قهرمانان مقابله با استبداد شناخته میشود. مصدق با عملکرد استعمارستیزی خود، الگوی برخی از کشورهای خاورمیانه شد. او اولین کسی بود که اندیشه ملی شدن صنعت نفت را در خاورمیانه به اجرا درآورد و از این طریق، پرچم مبارزه با استعمار را برافراشت.
زندگینامه دکتر مصدق
محمد مصدق در ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۶۱ (یا ۲۶ خرداد ۱۲۶۱ طبق محاسبه برخی مورخان) در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا هدایتالله آشتیانی از دولتمردان عصر ناصری و مادر او ملکتاج خانم، دختر فیروزمیرزا نصرتالدوله و نوه عباسمیرزای قاجار بود. پس از مرگ شاهزاده فیروز میرزا، حدود یکسوم حقوق او به مادر مصدق رسید.
در دوره حاکمیت مظفرالدین شاه و جریان بست نشینی علما در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی، خانواده مصدق از تهران به تبریز رفتند و یک سال در آنجا ماندند. محمد مصدق سن زیادی نداشت که پدرش درگذشت و به رسم زمامداری آن زمان، پسر جانشین پدر شد. بخشی از میراث میرزا هدایتالله آشتیانی نیز به مصدق رسید و او به شغل مستوفیگری خراسان در آمد و خیلی زود با راهنمایی افراد کاردان، بر امور استیفا مسلط شد. محمد مصدق در همین زمان بود که مستوفیگری را آغاز کرد.
مصدق در سن ۱۹ سالگی با دختر میرزا زینالعابدین تهرانی به نام زهرا ازدواج کرد. همسر مصدق به شمسالسلطنه شهرت داشت. مصدق صاحب سه دختر و چهار پسر شد. دو تن از پسرانش در سن کودکی فوت کردند و تنها احمد و غلامحسین به سن بزرگسالی رسیدند. دختران او نیز منصوره، خدیجه و ضیا اشرف نامیده شدند.
مصدق از دوره جوانی وارد دنیای سیاست شد و زندگی شخصی او به سیاست گره خورده است
مصدق در اولین انتخابات مجلس مشروطه حضور داشت؛ اما اعتبارنامهاش بهدلیل سن کمی که داشت، مورد قبول واقع نشد. او در سال ۱۲۸۷ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و سپس در سوئیس، دکتری حقوق خود را از دانشگاه نوشاتل سوئد دریافت کرد. مصدق با آغاز جنگ جهانی وارد ایران شد و با سوابق مالی که داشت، به وزارت مالیه ایران منصوب شد؛ اما پس از مدتی از وزارت مالیه استعفا داد و به اروپا رفت.
مصدق پس از چند سال به ایران بازگشت و در انتخابات دورههای پنجم و ششم مجلس شورای ملی، نماینده مردم تهران شد. در این زمان وی با رضاخان سردار سپه مخالفت کرد. بهدلیل این مخالفتها بود که در پایان مجلس ششم و روی کار آمدن رضاشاه، به زندان افتاد؛ اما بعد از چند ماه آزاد و در احمدآباد مجبور به سکوت شد. در سال ۱۳۲۰ بعد از اشغال کشور که رضاشاه از سلطنت برکنار شد، مصدق به تهران برگشت و در مجلس چهاردهم بار دیگر نماینده مردم تهران شد.
در مجلس چهاردهم، طرحی برای ارائه امتیاز نفت شمال به شوروی ارائه شد و مصدق برای جلوگیری از تصویب این طرح، قانونی به تصویب مجلس رساند که طبق آن، تا زمانی که نیروهای روسیه در ایران بودند، ایران نمیتوانست به آنها امتیاز بدهد.
مصدق در انتخابات مجلس شانزدهم، با وجود تقلب بسیار و مداخله شاه، در دور دوم توانست به مجلس راه پیدا کند. در این مجلس بود که مصدق طرح ملی شدن صنعت نفت را به تصویب رساند. بعد از استعفای حسین علا، مصدق به نخستوزیری ایران رسید و برنامه خود را که اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت بود، اعلام کرد. بعد از شکایت دولت انگلستان از ایران و طرح آن در شورای امنیت سازمان ملل، مصدق عازم نیویورک شد و از آنجا به هلند رفت. او در دادگاه لاهه هلند، از حق مردم ایران بر نفت دفاع کرد و پیروز شد.
سرانجام در ۲۵ مرداد ماه سال ۱۳۳۲، محمدرضا شاه فرمان عزل دکتر مصدق را امضا کرد و رئیس گارد سلطنتی، مامور محاصره خانه مصدق شد و سه روز بعد، در روز ۲۸ مرداد، کار دولت مصدق به سقوط انجامید. بعد از آن مصدق در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال زندان محکوم شد. او بعد از گذراندن مدت زندان، به احمدآباد تبعید شد و با نظارت حکومت، تا پایان عمر در ملک خود در احمدآباد زندگی را گذراند.
آدرس: ایران، استان البرز، شهرستان نظرآباد، دهستان احمدآباد (مشاهده روی نقشه)
مصدق در ۱۴ اسفند سال ۱۳۴۵ و در سن ۸۴ سالگی بهدلیل بیماری سرطان در بیمارستان نجمیه تهران دیده از جهان فروبست. مصدق وصیت کرده بود که او را در ابن بابویه در کنار شهدای ۳۰ تیر به خاک بسپارند؛ هرچند بهدلیل مخالفت حکومت، او را در یکی از اتاقهای خانهاش در احمدآباد، به امانت به خاک سپردند تا بعدها پیکر او را به ابنبابویه انتقال دهند.
مصدق در خانه خود در احمدآباد به خاک سپرده شد
خانه مصدق در احمدآباد که با عنوان قلعه مصدق نیز شهرت دارد، در فهرست آثار ملی ثبت شده و جزو موقوفات است. مصدق زمین احمدآباد را با زمینهایی که در اراک داشت، معاوضه و روستای احمدآباد را به نام پسرش «احمد»، نامگذاری کرده بود. مصدق بعد از آزادی از زندان بیرجند، چهار سال در این خانه ماند و پس از ۲۸ مرداد نیز تا زمانی که جان سپرد، تحت نظارت نیروهای ساواک بود و تنها اجازه ملاقات با خانوادهاش را داشت. او خود دراینباره میگفت:
من محبوس بودم و اجازه نمیدادند بدون اسکورت از قلعه خارج شوم. من در این قلعه ماندهام و با این وضعیت میسازم تا عمرم به پایان برسد.
آرامگاه دکتر مصدق در احمدآباد مستوفی هشتگرد
اقدامات دکتر مصدق
محمد مصدق، در سن کم، وارد دستگاه سیاسی کشور شد، از اینرو زندگی او با سیاست آغشته و زندگی و اقدامات او در هم تنیده است. مصدق در منصبهای والیگری، وزارت، نمایندگی مجلس شورای ملی و نخستوزیری ایران، خدمات فراوانی برای کشور انجام داد.
مصدق والی فارس: زمانی که مصدق والی فارس شد، فارس اوضاع خوبی نداشت و مصدق اقدامات گستردهای برای برگرداندن نظم، در فارس انجام داد. او برای ایجاد امنیت، شرایطی را ایجاد کرد که از راهزنی در مناطق فارس کاسته شد و راهزنان و اشرار را مجازات کرد. حمایت مصدق از افراد وطندوست و سپردن مناصب فارس به افراد معتمد و کاردان، سبب شد که آنها در راس امور فارس قرار بگیرند و اوضاع این ولایت بهبود یابد.
وزارت مالیه دولت قوام: مصدق در هنگام تشکیل دولت قوامالسلطنه، در سرزمین بختیاری بود. قوام او را احضار کرد و در کابینه خود، مصدق را به وزارت امور مالیه منصوب کرد. مصدق در این مقام تلاش کرد تا قوانین مربوط به امور مالیه را در مجلس اصلاح کند، نمایندگان طرح او را با اصلاحات فراوان، تصویب کردند.
والی آذربایجان: با سقوط دولت قوام و نخست وزیری مشیرالدوله، اغتشاشاتی در آذربایجان ایجاد شد. مصدق که سابقه خوبی در والیگری فارس از خود نشان داده بود، برای ایجاد نظم در آذربایجان برگزیده شد. او آذربایجان را آرام کرد؛ اما بهدلیل سرپیچی از فرمان رضاشاه از سمت خود استعفا داد و به تهران بازگشت.مصدق در دوره رضاشاه بهدلیل سرپیچی از فرمان شاه، از سیاست کناره گرفت
وزارت امور خارجه مشیرالدوله: مصدق در کابینه مشیرالدوله وزیر امور خارجه شد. در این زمان، انگلستان مدعی شد که دو میلیون لیره برای پلیس جنوب هزینه کرده است و دولت مشیرالدوله باید آن را باز پس دهد. مصدق با این خواسته دولت انگلیس مخالفت کرد و خواستار خروج نیروهای انگلیس از جزیره ابوموسی شد.
مخالفت با رضاشاه: مصدق از تبار قاجاریه بود. او با روی کار آمدن رضا شاه با وی مخالفت کرد و از کار سیاست کنار رفت و در این مدت به سرپرستی امور املاک خود و تولیت بیمارستان نجمیه مشغول شد.
اقدامات مصدق
مخالفت با اعطای امتیاز نفت به شوروی: بعد از ۱۳۲۰، با اشغال ایران و برکناری رضاشاه از سلطنت، مصدق به تهران برگشت و در انتخابات مجلس چهاردهم، نماینده مردم تهران شد. اولین اقدام مصدق در مجلس، اعتراض به اعتبارنامه سید ضیاالدین طباطبایی، نماینده یزد بود. در این مجلس همچنین، شوروی از ایران تقاضای امتیاز نفت شمال را کرد. مصدق در مجلس چهاردهم مانع دادن امتیاز نفت به شوروی شد. در مجلس چهاردم از مصدق خواسته شد نخست وزیری ایران را بپذیرد؛ او قبول نخستوزیری را مشروط به پذیرش شرایطی کرد که مجلس نپذیرفت.
تاسیس حزب جبهه ملی: مصدق در سال ۱۳۲۸ جبهه ملی را پایهریزی کرد. جبهه ملی متشکل از افرادی تحصیل کرده بود که خط مشی آنها با مصدق یکی بود؛ این حزب متشکل از افراد ملی و ملی-مذهبی بود. این جبهه بعدها توانست فعالیتهای سیاسی زیادی انجام دهد. مهمترین اقدام مصدق، ملی کردن صنعت نفت و تاسیس جبهه ملی بود
نخست وزیری دوره اول مصدق و ملی کردن صنعت نفت: مهمترین اقدام مصدق، ملی کردن صنعت نفت بود. مصدق در انتخابات دوره پانزدهم مجلس، بهدلیل دخالت شاه و قوامالسلطنه رای نیاورد؛ اما در دور دوم انتخابات مجلس شانزدهم، با وجود تقلب و مداخله شاه، به مجلس راه پیدا کرد. در این مجلس از مصدق خواسته شد که نخستوزیر ایران شود، او این بار برخلاف انتظار همه، پذیرفت. شرط مصدق برای نخستوزیری، خلع ید بیگانگان از صنعت نفت ایران بود. مصدق بعد از نخست وزیری، قانون ملی شدن صنعت نفت را اجرا کرد و با شکایت دولت انگلیس از ایران، برای دفاع از حق ایران به سازمان ملل رفت. مصدق در دادگاه لاهه توانست حق ایران بر نفت را به اثبات رسانده و به پیروزی برسد.
مصدق در دادگاه لاهه
اخذ اختیارات ۶ماهه: مصدق در زمان نخستوزیری، از مجلس اختیارات ۶ ماهه برای قانونگذاری خواست. قصد مصدق از این کار، کاهش حدود اختیارات شاه بود. مجلس اختیارات ۶ ماهه را به مصدق داد؛ اما برای دور دوم، آن را تمدید نکرد. او در دوره اول نخستوزیری خود، چندین اقدام دیگر برای محدود کردن قدرت شاه انجام داد که از جمله آنها اخراج سلطنتطلبان از کابینه و کم کردن قدرت روحانیون طرفدار شاه بود. مجلس این اختیار را به او داد؛ اما برای تمدید مجدد آن، آیتالله آیتالله کاشانی با او مخالفت کرد.
همراهی آیتالله کاشانی با مصدق: در ابتدا آیتالله کاشانی از نخستوزیری مصدق حمایت کرد. طرحی برای تحریم مشروبات الکلی به مجلس داده شد که مجلس آن را تصویب نکرد. علت عدم تصویب طرح، این بود که با این اقدام، دولت از ۲۵۰ میلیون ریال درآمد سالانه محروم میشد. وقتی مجلس این طرح را تصویب نکرد، از دولت خواسته شد ظرف ۶ ماه، از این طرح حمایت کند؛ اما دولت مصدق آن را اجرا نکرد. این اتفاق سبب اختلاف شدید بین مصدق و آیتالله کاشانی شد. دکتر مصدق و آیتالله کاشانی از لحاظ عقیدتی با هم متفاوت بودند؛ مصدق و پیروانش در حزب ملی اعتقادی به دخالت دین در سیاست نداشتند.
نخست وزیری مجدد مصدق: با استعفای قوامالسلطنه پس از قیام ۳۰ تیر، مصدق با رای مجلس، بار دیگر نخست وزیر ایران شد و کابینه تشکیل داد.
دریافت مجوز اداره املاک شاه توسط دولت: مصدق در این دوره، موفق شد مجوز اداره املاک پهلوی را از شاه بگیرد.
رویارویی آیتالله کاشانی و مصدق: مخالفتهای آیتالله کاشانی با برنامههای مصدق هر روز بیشتر میشد؛ تا جاییکه این دو به رقیبانی تبدیل شدند و این اختلاف تا جایی بالا گرفت که مصدق برنامه انحلال مجلس را دنبال کرد؛ هرچند امکانپذیر نبود.
مصدق و آیتالله کاشانی بهدلیل اختلاف در فکر و عقیده نتوانستند یکدیگر را تحمل کنند
حق رای به زنان: مشاوران مصدق از او خواستند طبق قانون مشروطه، به زنان حق رای داده شود. مصدق به حق رای زنان معتقد بود و آن را پذیرفت؛ اما بهدلیل مخالفت روحانیون و طلاب با آن و اعتراضاتی که توسط برخی احزاب شکل گرفت، نتوانست آن را به تصویب برساند.
رفراندوم برای انحلال مجلس: مصدق با هدف حذف دخالت دولتهای خارجی از طریق نمایندگان وابسته، درصدد انحلال مجلس برآمد. او در ابتدا مجلس سنا و بعد از آن، مجلس شورای ملی را تعطیل کرد. مصدق و همفکرانش برای انحلال مجلس بهدنبال راهحل قانونی بودند. ازاینرو تعداد نمایندگان مجلس را که ۱۳۶ نفر بود به ۱۷۲ نفر افزایش دادند. با این افزایش، حد نصاب نمایندگان برای تشکیل جلسه، باید به ۸۷ نفر میرسید؛ در حالی که تعداد کل نمایندگان در آن دوره، ۷۹ نفر بود. در این صورت طبق قانون، مجلس از رسمیت میافتاد و خودبهخود منحل میشد. وقتی آیتالله کاشانی از ریاست مجلس کنار رفت. ۲۷ نفر از نمایندگان جبهه ملی از نمایندگی استعفا دادند و روز بعد ۲۵ نفر بر تعداد نمایندگان افزوده شد، بهدلیل نرسیدن مجلس به حد نصاب، مجلس از رسمیت افتاد و مصدق در رادیو، موضوع انحلال مجلس را اعلام کرد و ۲۰ روز پیش از کودتای ۲۸ مرداد، آن را به رفراندوم گذاشت و انحلال مجلس در رفراندوم تایید شد.
مصدق در تبعید
مصدق بعد از تحمل سه سال زندان در مرداد ماه سال ۱۳۳۵ به روستای احمدآباد تبعید شد. او از آن روز تا پایان عمرش را در ملک خود در احمدآباد گذراند و در این مدت زیر نظر ماموران ساواک زندگی کرد. تبعید مصدق به این روستا، یک عمل غیرقانونی به شمار میرفت؛ چون دکتر مصدق با حکم دادگاه تبعید نشده بود. حکم تبعید مصدق سیاسی بود و با تصمیم دولت وقت، به اجرا گذاشته شد. مصدق پیش از این نیز در محدوده سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ در دوره رضاشاه، توسط پلیس دستگیر شد و به زندان بیرجند منتقل شد و تا سال ۱۳۲۰ در آنجا بود.
مصدق بعد از کودتای ۲۸ مرداد به ملک خود در احمدآباد تبعید شد و تا پایان عمر در آنجا بود
مصدق سالهای تبعید را دور از خانوادهاش و در تنهایی سپری کرد. او در این مدت به بیمارستان نجمیه که مادرش آن را بنا کرده بود رسیدگی میکرد و اداره املاک احمدآباد را به عهده گرفته بود. دکتر مصدق اوقات بیکاری خود را داخل قلعه به مطالعه نشریات پزشکی و معالجه بیماران در روستا اختصاص داده بود.
او گاهی به گفتوگو با دهقانها مشغول میشد و با آنها وقت میگذراند. مصدق زندگی سادهای داشت و سادگی را نوعی فضیلت به شمار میآورد. او روزهای پایانی خود را در تبعید گذراند تا زندگی را به پایان برساند.
او گاهی به گفتوگو با دهقانها مشغول میشد و با آنها وقت میگذراند. مصدق زندگی سادهای داشت و سادگی را نوعی فضیلت به شمار میآورد. او روزهای پایانی خود را در تبعید گذراند تا زندگی را به پایان برساند.
مصدق و کودتای ۲۸ مرداد
مصدق با طرح ملی کردن صنعت نفت و سیاست ضد انگلیسی که داشت از همان ابتدا مغضوب دولت انگلستان بود؛ چون طرح ملی شدن نفت، از لحاظ اقتصادی به ضرر انگلستان بود. انگلیس بهتنهایی قادر به کنار گذاشتن مصدق نبود و مجبور بود دولت آمریکا را با خود همراه کند. انگلستان برای همراهی آمریکا تلاش بسیاری کرد تا بالاخره توانست در پاییز ۱۳۳۱ موافقت آنها را جلب کند. در آبان همان سال، افرادی از وزارت خارجه انگلیس به آمریکا رفتند و طرح خود را برای کنار گذاشتن مصدق مطرح کردند. وقتی آیزنهاور در آمریکا دولت را به دست گرفت و دالس را بهعنوان وزیر خارجه دولت خود انتخاب کرد، راه برای اجرای طرح دولت انگلیس، هموارتر شد.
دالس از کسانی بود که اعتقاد داشت برخورد دولت پیشین آمریکا با کمونیسم روند کندی داشته و بر این عقیده بود که اگر دیر اقدام شود، ممکن است ایران نیز به یک کشور کمونیستی تبدیل شود. آمریکا بعد از قیام ۳۰ تیر از چیره شدن حزب توده میترسید. در داخل کشور نیز افرادی بودند که به این نگرانیها دامن میزدند و از آن به نفع خود بهرهمند میشدند.
انگلیس و آمریکا سیاست موازنه منفی مصدق را نپسندیدند و چون نتوانستند او را از طریق مذاکره، قانع کنند، تصمیم گرفتند با کودتا او را کنار بگذارند.
یکی از مورخان سازمان سیا با نام ویلبر، مهمترین دلیل طرح کودتای ضد مصدق را، ترس آمریکا از فراگیری کمونیسم دانسته است. ترس از کمونیسم را میتوان دغدغه برخی از دولتمردان آمریکا از جمله وزیر خارجه دولت وقت آن دانست؛ اما نمیتوان آن را به تمامی دولتمردان آمریکا نسبت داد.
آیزنهاور امید داشت تا مسئله اختلافات به وجود آمده با مصدق را از طریق گفتوگو حل کند. او در نشستی که در ماه مارس سال ۱۹۵۳ در شورای امنیت ملی آمریکا داشت، اذعان کرد که دولت آمریکا باید موضعی مستقل و جدا از دولت انگلیس داشته باشد و پیشنهاد وام ۱۰۰ میلیون دلاری به ایران را مطرح کرد. بعد از این صحبتها، دولت آیزنهاور وارد گفتوگو با مصدق شد؛ اما نتوانست به هدف خود دست یابد. نافرجام ماندن گفتگوها سبب تغییر مواضع رئیسجمهوری آمریکا شد و او بر همراهی با دولت انگلستان مصمم شد.
با همراهی دولت آمریکا با انگلستان، سازمان سیا اختیار تام برای اجرای کودتا گرفت و به این سازمان در تهران بودجهای به مبلغ یک میلیون دلار از طرف دولت آمریکا داده شد تا هزینههای سرنگونی مصدق تامین شود. در اواخر فروردین سال ۱۳۳۲ سازمان سیا نتیجه تحقیقات خود را اعلام کرد و سرلشکر زاهدی را بهعنوان جایگزینی برای مصدق در نظر گرفت.
در طرح نهایی کودتا قرار شد سرلشکر زاهدی دبیرخانهای نظامی را مشخص کند و با تایید آمریکا و انگلستان یک افسر را در راس آن قرار دهد. همچنین قرار بر این شد که ارتش، مصدق و یاران او را که بیشتر از ۱۰۰ نفر از حزب توده بودند را دستگیر و پس از آن، مکانهای نظامی از جمله شهربانی و ژاندارمری و رسانههایی مانند رادیو، مرکز مخابرات و پست و تلگراف را تصرف کند. تسخیر خانه مصدق و بانک ملی نیز از برنامههای اصلی کودتای ۲۸ مرداد بود.
با پولهایی که بین اوباش پخش شد، تظاهرات علیه مصدق شکل گرفت و زمینه دستگیری او فراهم شد
همه چیز آماده بود و تنها باید رضایت محمدرضا پهلوی، شاه ایران را با نقشه کودتا جلب میکردند؛ اما گفته شده بود که برنامه، آنقدر جدی است که حتی اگر محمدرضا شاه نیز راضی نشد، مانعی برای اجرای کودتا نباشد. برای جلب رضایت شاه از اشرف پهلوی و نورمن شوارتسکف استفاده شد. بخشی از پولهای سیا نیز به مخالفان مصدق برای ایجاد شورش، داده شد. روزولت، یک ماه پیش از کودتا، برای جلب رضایت محمدرضا پهلوی، به تهران آمد و با گفتوگو، رضایت شاه را جلب کرد.
جهت زمینهسازی برای طرح کودتا، طرح چندین عملیات برای بیثبات نشان دادن دولت مصدق آغاز شد. پولهایی که بین مخالفان مصدق پخش شده بود، برای تبلیغ، تخریب و حتی شورش علیه او مورد استفاه قرار گرفت. سازمان سیا مبلغی در حدود ۱۱ هزار دلار را برای خرید نمایندههای مجلس در نظر گرفت و در روزنامهها نیز مقالاتی علیه مصدق نوشته شد. مصدق از نفوذ سیا در مجلس اطلاع یافت و این موضوع سبب شد که او اقدام به انحلال مجلس کند.
روزولت در دیدار با شاه او را تهدید کرد که در صورت همراهی نکردن با طرح کودتا، کشور را ترک میکند. محمدرضا شاه بعد از دیدار با روزولت، فرمان عزل مصدق و نخست وزیری زاهدی را امضا کرد. مصدق با منحل کردن مجلس از طریق رفراندوم، راه کنار گذاشتن دولتش از طریق مجلس را بر کودتاچیان بست. در حالی که نقشه کودتا این بود که مصدق با دستور شاه کنار گذاشته شود.
در روز ۲۴ مرداد سال ۱۳۳۲، سرهنگ نصیری یک سخنرانی در کاخ سعدآباد برای افسران ترتیب داد و در آن به تشریح نفوذ و گسترش کمونیسم در کشور پرداخت. او در سخنرانی خود اشاره کرد که محمدرضا شاه پهلوی برای نجات کشور از این بحران، مصدق را عزل کرده است. سرهنگ نصیری پیش از دستگیری مصدق ابتدا همراهان او دستگیر کرد و سپس با حکم امضا شده شاه به خانه مصدق رفت و او را دستگیر کرد. در هنگام دستگیری مصدق، نیروهای وفادار او در ارتش، اوضاع را به دست گرفتند و گارد سلطنتی، خلع سلاح شد. ازاینرو، شبکه نظامی کودتا نتوانست کاری از پیش ببرد.
محمدرضاشاه با هواپیمای شخصی به عراق رفت و مجسمههای او و رضا شاه به زیر کشیده شدند. سه روز بعد، ساعت ۹ صبح ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، افراد زیادی در خیابان جمع شدند و فریاد مرگ بر مصدق سردادند. اوباش با این افراد همراه شدند و تعدادی از ادارات به اشغال دولت کودتا درآمد و پس از آن خانه مصدق مورد حمله واقع شد.
مصدق از سیاستمداران معاصر است که با در پیش گرفتن سیاست موازنه منفی و اعلام استقلال در صنعت نفت و ملی کردن آن، کشورهای بزرگ آن زمان را از خود راند. عدم همراهی مصدق با دولتهای بزرگ آن روز، سبب شد که دولت انگلستان به مقابله با او بپردازد و طرح حذف مصدق را با همراهی آمریکا به انجام برساند. نگاهی به منابع تاریخی نشان میدهد که نقش دولت آمریکا در سرنگونی مصدق، قابل انکار نیست. آمریکا و انگلستان با همکاری هم و تامین مالی عملیات توسط آمریکا، اهداف خود در برکناری مصدق را دنبال کردند. خارج شدن برخی اسناد از سازمان سیای آمریکا در چند سال قبل، دخالت دولت آمریکا در سرنگونی مصدق را آشکار کرد. شما نیزمیتوانید نظرتان را درباره دکتر مصدق با کاربران به اشتراک بگذارید.
Demanding compensationfor the war imposed by Iraq against Iran
غـرامت جنـگ حـق قـانونی مردم ایران است
War compensation is the legal right of the Iranian people
197 هزار و 337 نفر شهید 629 هزار و 390 نفر جانباز 42 هزار نفر آزاده
197,337 people were killed. 629,390 people were injured. 42 thousand people were captured
خسارت 242 میلیارد دلاری حمله عراق به ایران
Damage of 242 billion dollars Iraq's attack on Iran
دلنوشته یک جانباز ایرانی را در زیر بخوانید:
اگر دوباره جنگی شروع شد و ما نبودیم از قول ما رزمندگان دیروز به رزمندگان فردا بگوئید: در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید.
مبادا ارزشها را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، ارزش ها، مثل امروز، عوض می شود و عوضیها ارزشمند می شوند.
می بینید که چگونه ما را غریبه میپندارند!
آن روزها:
قطار قطار می رفتیم.. واگن واگن بر می گشتیم.
راست قامت می رفتیم.. کمر خمیده بر می گشتیم.
دسته دسته می رفتیم. تنها تنها بر می گشتیم.
بیهیچ استقبال و جشن و سروری.
فقط آغوش گرم مادری چشم انتظارمان بود و دگر هیچ..!
اما مردانه، ایستادیم…
باور کنید که:
ما هم دل داشتیم،
فرزند و عیال و خانمان داشتیم.
اما با دل رفتیم… بیدل برگشتیم.
با یار رفتیم… با بار بر گشتیم.
با پا رفتیم… با عصا بر گشتیم.
با عزم رفتیم… با زخم برگشتیم.
با شور رفتیم… با شعور برگشتیم.
ما اکنون پریشان هستیم.
اما پشیمان نیستیم.
ما همان کهنه رزمندگان پیادهایم که سواری نیاموختهایم.
ما همان هایی هستیم که به وسوسهی قدرت نرفته بودیم.
میدانید تعداد ما در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟؟
۳/۵ درصد از کل جمعیت ایران!!!
اما مردانگی را تنها نگذاشتیم.
ما غارت را آموزش ندیده بودیم.
رفتیم و غیرت را تجربه کردیم.
اکنون نیز فریاد میزنیم که:
این حرامیان یقه سفیدان قافلهی اختلاس از ما نیستند…
این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریدهاند از ما نیستند .
این خرافات خوارج پسند وصله ی مرام ما نیست.